صفحات: 1 ... 28 29 30 ...31 ... 33 ...35 ...36 37 38 ... 48

  جمعه 10 اردیبهشت 1395 13:13, توسط   , 340 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, علمی

بر خلاف سال های گذشته این اولین بار بود که برای دیدار پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها به جای روز اول سال، روز پنجم تعطیلات به دیدار آن ها رفتیم. در سکوت و سردی خاک آرمیده بودند. یقین داشتم که منتظر هدیه ای از بازماندگان خود هستند. نشستم کنار خاک و مثل همیشه سکوت کردم. با اینکه عزیزان زیادی را به این خاک سپرده ایم و بوی فراق دارد، اما به واقع از آب و خاک آن آرامش عجیبی بر وجودم القا می شود. شاید آرامشی شبیه آشنایی و مقصد نهایی. یا شاید آرامشی شبیه گذرا بودن دنیا و باور بازیچه بودن مشکلات ریز و درشت.

سنت شکنی کرده بودیم و به جای جمعه های صبح و خلوتی، بعد از ظهر پنجشنبه رفته بودیم . تا چشم کار می کرد جمعیت بود. حتی مواظب نبودی با بقیه برخورد می کردی. بیشتر شبیه دید و بازدیدهای قوم و قبیله ای بود. پذیرایی ها شیرینی و قبرها تزیین شده با سبزه و گل و سفره های هفت سین متفاوت. از گلزار شهدا صدای قرآن و ذکر و سخنرانی به گوش می رسید. سالگرد شهدای فتح المبین است اما جمعیت سر خاک عزیزان خود نشسته و گلزار شهدا خلوت و بدون زائر.

کوچک و بزرگ لباس عید پوشیده بودند و لبخند به لب. آداب زیارت اهل قبور کمتر به چشم می خورد. ضمن سنت های نیک، دیدن گناه هم کار سختی نبود. از دیدنی هایی که نباید دیده می شد، دانستم مرگ برای همسایه است یک حقیقت انکار شده است. و اثر پذیری بیش از آنکه مربوط به محیط ها باشد، بسته به باورهاست.

شاهدم سرزمینی که از دیر باز در متون دینی کاربرد غفلت زدایی داشته است و شاهد های زنده در آن فراوان، اما جز غفلت انسان هایی که بر روی دو پا راه می رفتند، چیزی دیده نمی شد. پیر و جوان به فاصله چند ساعت تا چندین سال، در خاک آرمیده بودند و فریاد می زدند که آنها را ببینیم و از عاقبت کارغافل نباشیم و پیر و جوان بر خاک ایستاده بودند و صدایی نمی شنیدند.

صداقت

http://gohareomr.kowsarblog.ir/?p=212651&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 27 فروردین 1395 10:37, توسط   , 184 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

 

السلام علیک یا صاحب الزمان،

سلام بر بهترین ذخیره ی عالم، نوه ی رسول خدا،

نجات دهنده ی انسانیت در عصر اصالت ماده و منزلت یا فتن جسم،

در زمان فراموش شدن روح و مغفول ماندن جان آدمیت،

ای ذات و شیرازه ی عالم امکان کجایی؟

بیا که دلواپسی، رزق لحظه لحظه های زندگیمان شده است.

بیا که بارها، خزان ها، بوران ها، سردی ها و گرمی های عالم را دگر تاب تحمل نیست.

اگر هم باشد دیگر توانی برای مقابله با سونامی های فرهنگی، تجاوزات عقیدتی

به یغما رفتن فکر و اندیشه ی بشریت و قرار دادن جهل و خرافه به جای علم و بصیرت ، باقی نمانده؛

آن تنفسی که اکسیژن را به پیکرهای نیمه جانمان می رساند فقط امیر به حضور و ظهور توست.

پس بیا ای ردای برهنگان، تسلا بخش و انرژی زای گرسنگان و خستگان و ای جان پناه بی پناهان .

پروردگارا من و دوستانم را از بهترین اطاعت کنندگان درگاهش و قوی ترین فرمانبردارانش قرار ده،

در حالی که دوست یاوران و دوستان او و دشمن دشمنان و کارشکنان خواسته های او باشیم.

ان شا ءالله

ه.  انجمنی

http://narjes-s3.kowsarblog.ir/?p=217881&more=1&c=1&tb=1&pb=1


  جمعه 20 فروردین 1395 09:18, توسط   , 111 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

زندگی اینجاست، هوا بهاری است. آهنگساز در حال نواختن موسیقی تمامی آغازهاست،

گوش کن! این صدا را، صدای امید است.

گوش کن صدای زندگی است، صدای باران،

به اطرافت نگاه کن. دستهایت را باز کن، زیباترین و حیات بخش‌ترین نعمت پروردگارت را هدیه بگیر

و از هر سو گویی طیبعت به تو سلام می کند،

براستی چه کسی می تواند تُرا این قدر زیبا دوست بدارد.

اینک من از دیدن درخت پر از شکوفه لذت می برم

بعد از این باد به هسفر شدن با شکوفه ها و درخت از این جدا شدن برای بخششی تازه،

چه قدر زیباست این راز نهفته، ایزد داناتر!

سپاس

ط.  مردانیان طلبه پایه اول

http://blog80.kowsarblog.ir/?p=214113&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 13 فروردین 1395 14:59, توسط   , 373 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, علمی

می خواهم خرافه را معنی کنم
یک معنی من درآوردی

من درآوردی ها همیشه هم درست نیستند
بعضی من درآوردی ها خانمان آدم را بر می اندازند
از “من درآوردی های خانمان برانداز” میتوان کافیست دل پاک باشد را نام برد
البته این من درآوردی را من در نیاورده ام
تا جایی که دانش اندکم قد میدهد من درآوردی ابو محمد است
ابو محمد حسن بن محمد بن حنفیه*
آنهم در قرن اول هجری…آنهایی ک خود را متجدد میدانند حالش را ببرند!!!

داشتم می گفتم
من درآوردی ها همیشه هم درست نیستند
بستگی دارد
البته نه به شانس
که خود شانس از همه بی شانس تر است!!!
کدام عقل عاقلی علل را نادیده میگیرد و میگوید شاااانس!؟
اصلا معلوم نیست این شانسه روییده از بوته دقیقا چه تعریفی دارد که لوک خوش شانسش هم خوش شانس نبود!

بگذریم
داشتیم خرافه را تعریف من درآوردی میکردیم
“خر” که واضح است (فکرتان جاهای بی ادبانه نرود) یعنی زیاد!!!
“آف” هم فارسی نبشته ی “off"** است…به معنای خاموش و اندکی عامیانه تر “تعطیل” “ه” هم که ما به ازای فعل اسنادی “است” است ، خب خرافه تبیین شد،بدین ترتیب بی اعتبار بودنش نیز ثابت گردید…به این می گویند اثبات (بی)اعتبار(ی) در ضمن تعریف!!

****یک اختلاسی بکند اسمش کوتاه شود بد نیست
**البته مفهوم حراج و تنزیل قیمت انتزاع شده از off هم اینجا کارآمد است!خوب هم کارآمد است!!
***خودمانیم من درآوردی هایمان بدک هم نیست

پ.ن

…………………………………………………

روزهای سپید یا ایام البیض، به روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمری گویند.به باور مسلمانان ایام البیض ماه‌های رجب، شعبان و رمضان، دارای فضیلت بسیار می‌باشند. «ایام البیض» یعنی روزهایی که شب‌هایش سفید است. منظور، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه قمری است که «شب‌های مهتاب» دارند.

سیزدهم روز از ماه های قمری بسیار عزیز است ، خصوصا که مولا امیرالمومنین در چنین روزی از روز ماه یعنی سیزدهم بدنیا آمده است.

اما خرافه که نه ریشه عقلایی و نه شرعی دارد در زبانها انداخته که عدد سیزده نحس است!!!

درحالیکه هر روزی که در آن روز گناه نکنی عید است!!!این سخن از کلام معصومین است ولی متاسفانه خرافه در ذهن ما حک شده است!!

یا صدای کلاغ که در حقیقت ذکر است و ظاهر صدایش به زبان آذری یعنی برف«قار قار»، ولی خرافه الغا می کند که نحس است، در حالیکه برف سفید است و برکت پرودگار مایه سبزی و رویش است!!!

پ.ن/ با همکاری ح.ر

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=213923&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 6 فروردین 1395 18:42, توسط   , 169 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, شعر

باز هم رنگین کمان بی حال بود
قصه های زندگیمان کال بود
باز راه مردمان درفال بود
جای جای راهمان گودال بود
باز ما بودیم وجانی باخته
کاخ های با جهالت باتکبرساخته
باز آوای چکاوک را شکسته فاخته
اسب های دل شده وحشی وتا شب تاخته
باز هم آدم زگندم سیر شد
خوابهای خسته با تقدیر تعبیر شد
باز هم جامی زمی لبریز شد
زیر پاها از پلیدی لیز شد
باز هم شاهین دل تا مرگ رفت
جنس دلهامان زخاری، سنگ سخت
باز چشم یاقیان بسته به تخت
پایه های دین وایمان لخت لخت
باز هم عشق ها از واقعیت گم شدند
آبهای نهر های آسمانی کم شدند
باز هیزم های خشک و تر قاطی شدند
ضجه های روح در تن طولانی شدند
باز هم چشم هامان سوی دیگر مات شد
در خیال وفکرهامان عشق کاذب یافت شد
باز هم دیوارهای هرزگی پرداخت شد
خود بدیدم بچه خوب محله لات شد
باز هم رویای آیینه شکست
گرگ هاری دست پرچین هانشست
باز پر شد دل زخواهش های پست
رفت عشق واقعی تا دور دست
باز چنگی بهر رقصی ساز کرد
چشم هامان بهر بارش ناز کرد
باز دل هامان هوای عشق کرد
بهر تعجیل فرج آواز کرد

م.  انتظاری

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=31281&more=1&c=1&tb=1&pb=1#c131255

1 ... 28 29 30 ...31 ... 33 ...35 ...36 37 38 ... 48

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • یا کاشف الکروب