صفحات: 1 ... 30 31 32 ...33 ... 35 ...37 ...38 39 40 ... 48

  پنجشنبه 13 اسفند 1394 17:01, توسط پشتیبانی کوثر بلاگ   , 218 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

بسم الله الرحمن الرحیم و بسم خدایی ک مادر آفرین است و محبت پرور…
مادر تنها ستاره آسمان محبت است…مادر یگانه ترین همدم تنهایی فرزندانش است…
مادر رازدار یکایک اهالی خانه است…
بهشت وجود مادر چراغ خانه است و خدانکند خانه ای خیلی زود بی فروغ شود…
مادر مادر است فرقی نمیکند دستانش می لرزد یانه؟ سیلی خورده یا نه؟بازوانش ورم دارد یانه؟…او دوست دارد کودکانش را ببوسد ،ببوید، در آغوش بگیرد اما خدانکند مادری بخواهد اما نتواند…
مادر است دیگر …همه بچه هایش را دوست دارد حتی همان طفل شش ماهه درون شکمش را …هرروز برای سلامتی اش صدقه می دهد ،نذرش می کند ،برای روز تولدش برنامه می ریزد ،اسمش را صدا میزند ،از پدر و خواهر و برادرانش می گوید،اما خدانکند سیاه مردی قصد بار شیشه اش را کرده باشد…
مادر است دیگر…فرقی نمی کند جوان باشد یا پیر…یا جوانی که خیلی زود پیر شده،او دوست دارد عروسی دخترش راببیند،شب زفاف برایش مادری کند اما خدانکند مادری دختر را به برادر بزرگترش وصیت پیراهن کهنه کند…
مادر است دیگر…حتی برای بچه های نسل بعدش هم دعا می کند…اما
اما فدای مادر مهربانتر از همه مادر ها…که حتی برای من هم دعا میکرده برای تو هم دعا می کرده و الان هم اگر هوای شاه پسرش مهدی را داشته باشی و برایش سربازی کنی ،دعایت می کند …اللهم عجل لولیک الفرج…

ز. مزین

http://hejab1992.kowsarblog.ir/?p=202197&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  سه شنبه 4 اسفند 1394 22:44, توسط   , 130 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, شعر

چگونه سرایم به وصف آن کس که

ندانم و نتوان که دانم کیست

زحوریان بهشتی و یا انس است

که ذکر نامش این حقیر را لیاقت نیست

همان کسی که برای ختم رسل

شفیق تر از مادر، ام ابیها بود

برای حیدر کرار شیر خدا

تمام زندگی، آخرت، دنیا بود

همان کسی که تنها ترین سردار

زمکتب مهر و صلح او گل کرد

کسی که که بود دردانه الله

همان که با قیام خود جهان را زل کرد

کسی که اول و آخر تمام دنیا

به خاطر وجود مبارک او هست

یازده سلاله صهبا

زساغر کوثر، مست

همان گلی که بدون او بوستان

نه صفا، نه طراوت، نه سروری داشت

گلی شکسته و پرپر به عطر یاس کبود

خدای من، دل غریب علی را تو مرحم باش

م. انتظاری

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=17864&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  پنجشنبه 29 بهمن 1394 23:22, توسط   , 158 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

دلتنگی خیلی حس عجیبی ست مخصوصا وقتی که راهی برای برطرف شدن این دلتنگی وجود نداشته باشد…

وقتی دلت عمویی بخواد و عمویی نباشه…

عمویی نباشه که یه وقتایی باهاش درد دل کنی…

عمویی نباشه که از نا مهربونی مردم شهرت باهاش حرف بزنی…

عمویی نباشه که الکی براش خودتو لوس کنی…

عمویی نباشه که از سر و کولش بالا بری….

عمویی نباشه که بهت بگه جیرجیرک…

عمویی نباشه که وقتی کار اشتباهی می کنی بهت چشم غره بره…

عمویی نباشه که موقع ازدواجت برات بره تحقیق…

عمویی نباشه که گاهی وقتها حتی شکایت پدرت رو براش ببری و ذوق کنی وقتی با پدرت صحبت می کنه …

وقتی عموت رو تا حالا حتی یکبار هم از نزدیک ندیده باشی خیال پردازی هایی می کنی که انگار هیچ کس طعم داشتن چنین عمویی رو تا حالا نچشیده…

دلم تنگ شده برای عمو جونم که ندارمش …

اون جوان رعنایی که خمپاره نیمی از بدنش رو از بین برد

گندم

http://gandom.kowsarblog.ir/?p=197505&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 23 بهمن 1394 20:46, توسط   , 641 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, علمی

برای رفتن تردید داشتم. چون و چراهای مختلف، شرکت و عدم شرکت را تساوی می دانست. راه حل مشورت مجدد، رفتن را انتخاب، اما رضایت قلبی صد در صد حاصل نشد. لبیک به دعوت یکی از اساتید، برای شرکت در مراسم خانگی، با عنوان جلسه ختم قرآن و در یکی از محله های شهر که معمولا رفت و آمد نداریم، مقوله جدیدی بود. حتی نمی دانستم در مراسم ختم قرآن چه خبر است. از برخی جلسات خانگی شهر و کشور بدعت ها شنیده بودم و تجملات و حق الناس هایی چون تشکیل جلسه غیبت و …. حداقل تلاش یک طلبه - اگر محیط آشنا باشد و به عنوان مخالف شناخته شوی و زبانت بر امر به معروف و نهی از منکر بسته باشد-عدم شرکت جلسات است که تاییدی بر آن نباشد. آخرین باری که در غم و شادی مردم و جلسات خانگی شرکت داشتم را به یاد نمی آوردم و برای شکستن این طلسم غم انگیز اجبار در محدودیت ارتباط، همراه مادر راهی مراسم شدیم. به رسم قدیم، جلو درب خانه میزبان، آب و جارو شده و درب منزل باز بود. محل تشکیل جلسه، اتاقی با وسعت دو فرش 3*4، یا همان 24 متر و کل منزل و تقریبا اطراف منزل قرق خانم ها بود.

مهمانان یکی یکی وارد می شدند و بعد از استقبال گرمی ازمیزبان، هر کجا، جای نشستن بود روی زمین ، می نشستند. چهل تا پنجاه نفر ، از قشرها و صنف های مختلف، مهندس، استاد دانشگاه، بی سواد، فقیر، غنی، زشت، زیبا، پیر، جوان ، مجرد، متاهل و در سن های مختلف. تنها یکنواختی ظاهری همان چادر مشکی بود. جزء ها واگزار شد. بی سوادها، مشغول تسبیح و ذکر شدند و باسوادها در سکوت مطلق ، نیم ساعت جزء پذیرفته شده را قرائت وختم قرآن کامل شد. پس از آن پذیرایی با چای گرم از مهمانان. خانمی از جمع با خواندن اشعاری مهمانان را به خوشبو شدن دهان ها با ذکر صلوات دعوت نمود. شعری برای توجه به آقا امام زمان عجل الله و نهایت ده دقیقه هم روضه موثق آقا علی اکبر امام حسین علیه السلام و دعا، تلاش مداح بود . مجلس عجیب بی ریا و معنوی بود. بعد هم شیرین شدن دهان ها به دانه ای خرما و بدون توقف، همه از هم خداحافظی کردند.

چند روز بعد استاد مدعو از احساسم نسبت به جلسه سوال کرد. ازاثرات معنوی و آرامش مراسم تقریبا یک ساعته، که تا چند روز بر زندگی ام مشهود بود، گفتم و یادآوری خاطرات شیرین روضه های خانگی چند نفری که به اصرار پدرم هر ماه در منزل و برای اعضای خانواده برپا می شد و مرگ روضه خوان جلسه را تعطیل کرد و ما را حسرت به دل معنویت ها یی که تا شرکت در مراسم آنها تکرار نشد، گذاشت. هر چند مراسم های مشابه در دهه محرم تکرار شده است. در پاسخم گفت: هر کدام از اینها جای خود را دارد دهه محرم حسابش از روضه های خانگی جداست. ما برای این تقویت ارتباط با اهل بیت علیهم السلام همه با هم همکاری داریم. همه آشنا هستیم و همسایه و …. مداح هزینه ای نمی گیرد، پذیرایی هر کجا باشیم در این حد و هر کس خواست مبلغی کمک می کند، محلش هر ماه منزل هر کس که شرایطش را داشت! مردها درک می کنند و اگر مراسم زنانه، خانه را خالی و ممانعتی از شرکت ندارند، خانم ها به جز شرکت و همراه آوردن بچه ها، با امانت داری و عدم حرف از نوع پذیرایی و آنچه دیدند و شنیدند. ما عمرها و کودکانمان را بیمه اهل بیت می کنیم.

چه منطقی. شاید می شد هر روز عاشوراست و همه سال محرم است را در بی نیاز نبودن از این معنویت و توجه و زنده شدن ارزش ها و با هم بودن ها با نیت های زیبا در همه سال، ترجمه نمود. به راستی نسل امروز از چه روی از این برکات و لذت های معنوی محروم است؟!!! کوتاهی از ما است یا آنها؟!!!!

صداقت

http://gohareomr.kowsarblog.ir/?p=192111&more=1&c=1&tb=1&pb=1

 

  دوشنبه 19 بهمن 1394 21:52, توسط   , 283 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, خاطرات

سال 1356 بود اعلامیه های امام را باید تکثیر می کردیم و شبانه به دیوارهای کوچه و خیابان می چسباندیم.
این کار با امکانات ابتدایی صورت می گرفت. اولین کار، بدست آوردن نوار سخنرانی امام بود. که دست بدست می چرخید تا بدستمان می رسید.
برای مخفی کردنش از دست ماموران ساواک، همه نوارها را داخل یه کیسه کرده بودیم، با یک نخ محکم کیسه را می بستیم از پشت بام داخل لوله دودکش بخاری آویزان می کردیم. چون ساواک وقتی به خانه کسی که مشکوک می شد، هجوم می برد و از خاک توی باغچه گرفته تا گونی برنج را جستجو می کرد!

بعد از تهیه نوار سخنرانی های امام، باید چند نفری گوش می کردیم و پیام امام را می نوشتیم. محتواي اين پيام ها افشاگري امام خميني(ره) از جنايات شاه و دولت و دعوت از مردم براي ادامة مبارزه بود. امام براي مناسبت هاي مختلف مذهبي و حوادث پيش آمده مانند كشتار مردم قم و به دنبال آن شهرهاي مختلف پيام هاي عمومي يا اختصاصي صادر مي كردند و يا به دليل همزماني با ماه هاي مذهبي از آن استفاده كرده و مردم را براي مبارزه و اتحاد و همبستگي دعوت مي كردند.
برای تکثیر اعلامیه ها از کاربن استفاده می کردیم.برای اینکه کار سرعت بیشتری داشته باشد، قرار شد دوستان همسرم شبها بعد از نماز مغرب، در منزل ما جمع شوند تا اعلامیه ها ی بیشتری نوشته شود. ولی معلوم نبود دقیقا چند نفر می آیند.من هم باید شام شون را تهیه می کردم.اول شب همسرم می گفت به اندازه سه نفر شام بپز بعد نیم ساعت می آمد می گفت برای دو نفر دیگر هم در نظر بگیر، خلاصه این اضافه شدن یه وقت به ده نفر یا بیشترمی رسید!!!

محمدی

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=195535&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1 ... 30 31 32 ...33 ... 35 ...37 ...38 39 40 ... 48

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین