« بیایید آزادی را معنا کنیم!تفدیم به روح بلند شهید حججی ها! »

آرامش را این بار در نگاه تو معنا کردم!

آرامش را این بار در نگاه تو معنا کردم!

  دوشنبه 6 شهریور 1396 23:38, توسط   , 496 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

آسمان فرصت پرواز بلند است  ولی                                      

 قصد این است چه اندازه کبوتر باشی

در پیچ و خم عشق همیشه سفری هست                                  

تا نام حسین  است به سربند سری هست 

آرامش را این بار در نگاه تو معنا کردم … نمی شناختمت … از آن سلبریتی های پرخبر نبودی که چند هزار دنبال کننده داشته باشی ، یا از آن روشنفکرانی که مدام در فکر اعلام نگرانی های ریز و درشتشان زیر هشتک  هستند.

اما یک بار دیدن عکست ، خوب به من شناساندت … به خیالم تا آخر عمر معنای آرامش را برای من روشن کردی . ولی این آرامش چشمانت به گمانم تا مدت ها روی سر بالا کردن را از من بگیرد… که ای کاش بگیرد… کاش رویی نداشته باشم تا سرم را بالا بگیرم و دوباره چشم در چشمانت بدوزم… امان از آن زمان که در کنار آن شمر ذی الجوشن نگاهت را از دوربین گرفتی … هر بار که نگاهم به دوربینی بیفتد یاد آن نگاه تو می افتم ، که برایم معنای عزت را بعد از هفته ای ذلت روشن کرد. آهای  آقا محسن حججی  چه کردی با ما ، سلبریتی های عزیزمان تازه داشتند نگرانی هایشان را یاد آوری می کردند.

 تازه ما داشتیم می فهمیدیم که اتفاقات سوریه و لبنان  دخلی به ما ندارد، ما باید به فکر احداث چند ورزشگاه آبرومند باشیم . اصلا گفتیم دیگر داستان مدافعین حرم و سوریه و لبنان و افغانستان تمام شد و این روزها  نگرانیمان دعوت شدن بازیکنان با غیرتمان به تیم ملی بود. آخر نیازی به حضور مدافعین حرم و دفاع نیست . 

صدای مرا می شنوی برادر ؟ این پایین … در پست ترین حالت ممکن صدای مرا و افکارم را می شنوی ؟ چرا بیدارمان  می کنی ؟ از جانمان چه می خواهی ؟ چرا جانمان را به لبمان  می رسانی ؟ تو که پولت را گرفته ای … راستی بگو چند گرفتی  رفتی ؟ بگو چند گرفتی که فرزند دو ساله و همسر جوان و خانواده ات را برای دفاع از حرم به این سادگی ها ترک کردی و رفتی … چه کردی با ما بی غیرت ها … چه کردی آقا محسن …

چگونه آرامش چشمانت را هضم کنم ؟چگونه عمری با آرامش چشمانت را بردوش بکشم … آخر مگر می شود لحظه ای قبل از اربا اربا  شدن آنقدر آرام بود… آقا محسن با آنکه تا چند روز پیش کسی نمی شناختت ، حالا دیگر همه خوب می شناسنت … همان سلبریتی های همیشه نگران هشتگ به دست ، همان روشنفکرانی که خیلی راحت به نظام جمهوری اسلامی و خون شهدا پشت پا می زنند.  حالا دیگر همه تورا دوست دارند امروز عکس تو را در صفحات اجتماعیشان منتشر می کنند  و بارها اظهار تاسف می کنند و از حق و باطل می گویند ، بارها از سینه سپر کردنت متشکرند. فراموش کردند تو همان تند روی دیروزی … تمام دردهایمان  بماند برای بعد ، فقط یک سوال دارم … فردا که طفل کوچکتر از رقیه جانش بزرگ شد ، وقتی درد یتیمی را فهمید … چه جوابی داریم برای او؟ اگر از ما پرسید بعد از پدرم چه کردید ؟ اگر گفت ما سهممان را دادیم برای انقلاب، شما چه کردید؟ چه جوابی داریم بدهیم؟ 

م. اصغری

http://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA

 


فرم در حال بارگذاری ...

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • متین
  • السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا (س)
  • rahyab moshaver
  • زهرا پورپيرعلي
  • نازنین