« روز درختکاری! | بعد از تو چاه از اشک ها ... » |
در کجاپایان رسانم وصف خوبی های تو
درکجای دل نویسم این همه دردای تو
روح تو روح نفس هاروح لطف بی کران بود
درمیان بانوان درد تو درد آتشین بود
بس کشیدی آه وناله درد دل شد بی کرانه
گرهزاران درد باشد درد و رنجت بی کرانه
آنقدر شب ها بگریی باز ندانی فاطمه کیست
گرزخوبی اش بخوانی باز ندانی فاطمه کیست
اوست بانوی دو عالم که پروبالش شکستند
دشمنان کور اسلام درکمین اونشستند
روح قدس او نهان شد با دستان عزیزش
چشم گریان رابست ورفت از سوی عزیزش
حال گویم عاشقانه ای امام بی نشانه
کی خواهی آمد سوی دلهاتاکه آری یک نشانه
م. نوروزی
http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=337159&more=1&c=1&tb=1&pb=1
فرم در حال بارگذاری ...