« زائران قد و نیم قدبهای بزرگ شدنم. »

هیولاهای فسقلی!

هیولاهای فسقلی!

  جمعه 16 تیر 1396 00:12, توسط   , 260 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, نقد

زل زدم به این موجود کوچولوی 100 و خورده ای گرمی

که با این جثه ریزش شده یه هیولا واسه ام

و اینجاست که مثل معروف: “فلفل نبین چه ریزه؛ بشکن ببین چه تیزه!” ظهور پیدا میکنه

میگم هیولا چون یه جورایی ترسناکه

مثل همون هیولاهای توی کمد و زیر تخت دوران کودکی :)

این فلفل در عین فلفل و ریز بودنش همه توجه ها رو جلب میکنه به خودش

اونقدر که توی تخت خوابتم راه پیدا میکنه

در بعضی موارد دیده شده بعضیا “اتاق فکر” هم با خودشون میبرنش!!

خلاصه، توی خواب و بیداری، شب و روز، وقت و بی وقت، بزرگ و کوچیک، پیر و جوون و بچه

همه و همه از این هیولاها دارن و بزرگ میکنن

و تازه دنیای خیلی ها هم شده

اونقدری وابسته اش شدن که بدون این هیولا نمیتونن زندگی کنن

با نبودش انگار اکسیژن واسه نفس کشیدن ندارن

بی قرار و بی طاقت میشن از دوریش

بین خودمون باشه بعضیا این هیولاها رو به جای خانواده شون میدونن!!!

کم کم این هیولاها همه جا رخ نشون دادن

و آدما رو از دور خارج کردن

اونقدی که وقتی اول صبح (بیشتر شبیه لنگ ظهره چون تا دیر وقت سرمون با همین هیولای خونگی گرمه) چشامون که باز میشه اولین کار دید زدن همون هیولاس به جای اینکه بلند شیم و به بقیه صبح بخیر بگیم با لبخند

حتی سر سفره موقع صبحانه و نهار و شام هم بغل دستمونه و تند تند میگیریم دستمون

خلاصه

قصه این هیولاهای خونگی سر دراز دارد

بازم حرف دارم از این هیولاها

منتها الان باید برم

مغز نوشت

http://nevisande.kowsarblog.ir/%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%BA%D8%A7%D8%B1-2


فرم در حال بارگذاری ...

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • دهقان
  • Tanha
  • فاطمه جابری