صفحات: << 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 42 >>
خدایا
مرا ببخش به خاطره اینکه بارها چشم پوشی کردی ، ولی من ندیدم
صدا کردی من نشنیدم
ندا دادی من لبیک نگفتم
ودر یک کلام از رگ گردن نزدیک تری و من درک نمیکنم
پس فهم رامتعالی ساز تا بفهمم ای مهربانترین
ومتنبه شوم خوبترین ای خدای مهربانم
ز. میر احمدی
http://taranomegol.kowsarblog.ir/?p=252789&more=1&c=1&tb=1&pb=1
درراه برگشت به خانه سوارقطارمتروشدم.دختری جوان،بلندشدوپرسیدمفتح است؟نگاهی به خطوط روی نقشه کردم وگفتم نه… .
حال وروزخوبی نداشت.پرازاضطراب واسترس بود.بلندشدورفت جلوی در.برگشت بهم گفت:مفتح اینجاست!(قصدپیاده شدن نداشت).باتبسم گفتم:آره،حواسم نبودو… .(حواس من،ناجمع ترازاوبود).
گفت:فراموشی گرفته ام،ایستگاههارارد میشوم ودوباره برمیگردم.باتعجب پرسیدم چرا؟بالحن پرانزجاری ادامه داد:ازدواج کردهام ولی پشیمانم؛اخلاق شوهرم خیلی خوب است،مثل فرشته است، ولی خانواده اش… . گفتم چرا؟باگریه جواب داد:مادرشوهرم مریض است وهمسرم تمام داروندارش رابه پایش ریخته.الان هم میگویندازشرکت تسویه کن وپول آن رابرای درمان مادرت خرج کن.درحالی که پیاده میشدیم وقدم زنان به سوی خط دیگرمیرفتیم؛مدام حرف میزد وبه من مجال نمیداد.گفتم:خب مادر است دیگر نمیشه-حرفم راقطع کردوادامه دادکه به همسرم گفتهام تمام طلاهایم رامیفروشم وشده چندمیلیون قرض میگیرم ولی نمیگذارم توتسویه کنی.
گفتم توکلت به خداباشد.دوباره شروع کردبه گریه کردن و… .واقعا متاسف شدم،تابه حال درچنین موقعیتی قرارنگرفته بودم.نمی دانستم چه کارکنم وچه بگویم.قدمهایم راآهسته کردم ودرحالی که به قطارنزدیک میشدم پیشنهاددادم که به یک مشاور مراجعه کند.واودرحالی که گریه میکردبامن سوارشد،ولی اشتباه سوارشده بود؛هق هق کنان پیاده شدوبدون خداحافظی رفت.دوست داشتم کمی درایستگاه بنشینم وبه درددل هایش گوش کنم ؛ولی عجلهی او برای رسیدن به مقصدبیشترازمن بود.دلم برای گریههای بیامانش میسوخت.تصویری که ازازدواج درذهنش ساخته بود فرسنگ ها باحقیقت فاصله داشت..بیشتربرای آن مردی میسوخت که بین دوراهی سختی قرارگرفته بود.دل بستن به کاری که آیندهی خودوزنش راتامین میکردیا تسویه وپرداخت هزینههای شیمی درمانی مادری که معلوم نبود بهبودمییابدیانه!ویاپیداکردن راه حل دیگر،آنهم اگرممکن باشد.درعرض کمترازیک ربع نمیتوانستم قضاوت کنم که حق باآن دختراست یانه!این ماجراناگفته ها وناشنیدههای زیادی داشت.
ولی دیدگاه ونگرش من به این مسئله این است که آنها درمسیر یک امتحان بزرگ قرار گرفته اند.امتحانی برای مادر وخانواده اش،امتحانی برای پسر.وامتحانی برای دختری که تازه ازدواج کرده است وبایدنگرشش رانسبت به ازدواج تغییردهد.باید این رابداندکه زندگی مثل تحصیل،فصل هایی برای امتحان داردوازدواج فصلی دیگرازامتحان رابرایش گشوده است،که بایدسربلندازآن بیرون بیاید.
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ
آيا مردم گمان كرده اند، همين كه بگويند: ايمان آورديم، رها میشوند و آنان [به وسيله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمايش قرار نمیگيرند؟
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ
هر كسى چشنده مرگ است و ما شما را [چنانكه سزاوار است] به نوعى خير و شر [كه تهيدستى، ثروت، سلامت، بيمارى، امنيت و بلاست] آزمايش میكنيم، و به سوى ما بازگردانده میشويد.
__________________________________
سوره عنکبوت(29)آیه 2
سوره انبیاء(21)آیه35
قلم مجازی
http://cosarbelag.kowsarblog.ir/?p=247983&more=1&c=1&tb=1&pb=1
وقتي كه چشم به سمت نگاه تو باز مي شود
باران اشك به شوق تو آغاز مي شود
دل بسته آستان قدسي توام
كه در هواي تو سمت پرواز مي شود
نور كرامت از آستان تو مي ريزد
درياب دلي كه سراپا نياز مي شود
امسال به زير چتر مهر تو هستم بانو
خوش حال آن نفس كه با تو دمساز مي شود
ز. پيربالايي
http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=253107&more=1&c=1&tb=1&pb=1
دستی بزن ، به آیه ای (أمَّن یُجیب) تر
از ردّ پای جاذبه ها ، دلفریب تر
دستی بزن به فاطمه (س) ، دستی به (هَل أتی)
دستی به اقتدار الهی ، قریب تر
دستی بزن به آیۀ (یس و ربَّنا)
دستی به ذوالفقار علی (ع) ، ناشکیب تر
دستی بزن به چاه غدیر محمّدی (ص)
دستی به انتظار نهایی ، نجیب تر
دستی بزن به حیدر کراّر ، مرتضی (ع)
دستی به ياد حضرت زهرا (س) ، غریب تر
دستی بزن به لباسی که از حسین (ع)
در کربلا فتاده ز داری ، صلیب تر !
دستي بيار سوي اسيران كربلا
تا اشك گونه ، بر كشي از روي سيب تر !
دستی بزن به کعبۀ آمالِ مصطفی (ص)
بر اهل بیت عصمت طاها ، حبیب تر !
صبا ملکوتی
http://mabaas40.kowsarblog.ir/?p=123583&more=1&c=1&tb=1&pb=1
حیاءیعنی همان آزرم دختر
به پاکی اش کمک کرده زهر شر
حیاء یعنی توبا عقلت عمل کند
به چشم پند بر دنیا نظر کن
حیاءیعنی نه افراط و نه تفریط
تعادل را نشان درجان تفریط
نه درخانه بمان حیران وخاموش
نه الاف خیابان سرد ومدهوش
حیا ءیعنی وقاری بس چه آرام
قدم اومی نهدچون برگ ریحان
حیاءیعنی همان علم فراگیر
برد تقدیر تو راسوی تدبیر
ز-میراحمدی
http://taranomegol.kowsarblog.ir/?p=249325&more=1&c=1&tb=1&pb=1
<< 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 42 >>