صفحات: << 1 2 3 4 ...5 ...6 7 8 ...9 ...10 11 12 ... 42 >>
گوشه شبستان نشسته بودم، شب احیا بود.دختر جوانی بد حجابی که خیلی مضطرب بود،کنارم نشسته بود.
من در حال فکر بودم، و شگفت زده . که خدایا این جماعت در طول یازده ماه کجا هستند ؟
یعنی همه جا هستند جز مسجد. دختر جوان سر سخن را باز کرد، گفت: یعنی دعای همه پذیرفته میشه؟ من که باورم نمیشه خدا حاجت مردم را بده! گفتم: چرا گمان می کنی که خدا دعا را مسجاب نمی کند؟
خدایی که خودش گفته وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ شما بخواهید من هم میدهم. خداوند علاوه بر همه روزها و لحظه ها که خواسته تا ما ازش بخواهیم شبها و روزها و مکانهای خاصی را هم برای اجابت دعا و خواسته های مردم قرار داده تا از او بخواهند هرکسی که بیشتر بخواهد، بیشتر میدهد. ولی پاسخ گرفتن از دعا هامون شرط داره، باید در طول روز کارهای مثبتی را انجام داده باشی تا صدایت به خدا برسد.
ممکن است بعضی کارهای منفی ما مانند جِرم و فیلتری شود و مانع رسیدن صدای ما شود. دعا مانند این است که شما می خواهید یک چک را به کسی بدهید. باید پولی در حساب بانکی داشته باشید. اگر در حساب بانکی شما پول نباشد چک شما بی اغتبار است
کارهایی که در طول هفته انجام می دهیم، مانند پولی است که به حسابمان واریز می کنیم. اگر در طول هفته کار های مثبت انجام نداده باشیم چگونه چک میدهیم؟!
اعتبار چک ما به میزان موجودی ماست. نه به میزان رقمی که روی چک می نویسیم.
مثل اینکه می گویی: « خدایا! بیماری مادرم را شفا بده» یا بگوییم«خدایا همسر خوب، خانه یا شغل… برایم لطف کن»این خود مانند یک چک است، پس باید عملی در حسابتان باشد تا این چکی را که کشیده اید، برگشت نخورد، خصوصا قرار است امشب که شب قدر است، سرنوشت ها رقم بخورد؛اگر بخواهیم سرنوشت خوبی برایمان مقدر شود، باید زمینه آین تقدیر را خودمان فراهم کنیم. یعنی به واجبات عمل کنیم از حرام ها دوری کنیم تا مستحق دریافت سرنوشت عالی گردیم، اعمال نیک، پشتوانه قبول شدن دعا است.
من همیطور رگباری موعظه می کردم و دختر جوان به پهنای صورتش اشک می ریخت، گفتم الآن بهترین زمان دعاست. حالا که دلت شکسته هرچه می خواهی از خدا بخواه.
هرچقدر هم که با میزبان خودمانی باشی، هرچقدر هم که با او صمیمی باشی، مهمانیاش که تمام میشود، باید خداحافظی کنی و به خانهات برگردی.
حالا سعادتی که ما داریم این است که خانهمان هم در دایره فرمانروایی اوست. در دلمان میگوییم هرچند که مهمانی تمام شد، ولی هنوز هم زیر سایه پر مهر میزبانش هستیم.
خدای مهربانم، اگر اجازه دهی، کمی از سرریز غذاهای سر سفره مهمانیات را بردارم.
خدای عزیزم، میخواهم العفوهای داخل سینی را بردارم و گوشه جیبم بگذارم تا اگر روزی خطایی کردم، یادم باشد تو مهربان و بخشندهای. یادم باشد سریعالرضایی!
جانا، میخواهم الغوثهایم را داخل کیفم بریزم، تا اگر روزی ناامیدی، بر قلب خستهام سایه انداخت، با نور الغوثها زندگیام را روشن کنم و از تاریکی بیرون بیایم.
خدای بزرگم، میخواهم لذت بیداری سحر را گوشه ذهنم ذخیره کنم، تا بازهم سحرها از خواب بیدار شوم و با تو راز و نیاز کنم.
عزیزترینم، چقدر لحظه خداخافظی سخت است. میدانم ثانیه به ثانیه مهمانیات برایم برنامه داشتی. برنامههایی که برای منِ بی سر و پا و خطاکار، پر از فایده بود. لحظههایی آسمانی که وجود خاکیام را صیقل میداد. خدایم، مهربانم، چه خوب لحظاتی بودند لحظاتی که تو از من پذیرایی میکردی.
خدایا میشود من را بخشیده باشی؟ میشود دوباره به مهمانیات راهم دهی؟ میشود برای سال آینده دوباره کارت دعوتت را درِ خانهی دلم بیینم؟ میشود فراموشم نکنی؟
جانا، میدانی وداع چقدر سخت است. تو اما فکر آن را هم کردهای، آنقدر که مهربانی. عید فطر را برای آخر مهمانی، مثل هدیهای ویژه قرار دادهای تا منِ گنهکارِ از جهنم رهایی یافته، در آن به شادی و خوشحالی بپردازم.
رمضانم، به امید دیدار!
فرض کنید کلاغی خبر بیاورد؛ همکارتان به شما خیانت کرده. یا نه! باد به گوشتان برساند خواهرشوهرتان از شما بدگویی کرده است؛ چه واکنشی نشان میدهید؟
حالا اگر همسرتان نسبت به شما کمتوجه و بیاعتنا باشد یا به تعبیر عامیانه به شما کم محلی کند چه؟
یا اگر مشکلی برایتان پیش بیاید و دوست صمیمیتان به جای همراهی و دلجویی، رابطهاش را با شما قطع کند چطور؟
پاسخ شما را نمیدانم اما من احتمالا در هر یک از این موقعیتها واکنش متفاوتی خواهم داشت که به تناسب، ممکن است عصبی، پرخاشگرانه یا حتی تلافیجویانه باشد.
برای یافتن پاسخی منطبق بر آموزههای اسلامی به کتاب شریف صحیفهی سجادیه رجوع میکنم. امام سجاد علیه السلام در فراز نهم از دعای 20* نکات جالبی را میفرمایند که برای علاقهمندان میتواند بسیار جالب توجه و تأملبرانگیز باشد:
1- با کسی که مرتکب خیانت شده، با راستی و پند و نصیحت رفتار شود.
2- دوریگزینی و فاصله گرفتن افراد، با نیکویی تلافی شود.
3- در برابر کوتاهیِ دیگران در بذلِ اموال، مقابله به مثل نشود.
4- با کسی که رابطهاش را قطع کرده، ارتباط برقرار شود.
5- برای مخالفت با غیبت شدن، ذکرِ خیرِ غیبت کننده گفته شود.
6- در برابر لطف و محبت، سپاسگزاری شود.
7- از بدی چشمپوشی شود.
گفتنی است؛ نکات برشمرده، از ظاهر دعا برداشت شده و برای فهم دقیق مقصود امام علیه السلام، لازم است به کارشناسان دین و صاحبان فن مراجعه شود.
*«اللهم صل علی محمد و آله، و سدّدنی لان اعرض من غشنی بالنصح، و اجزی من هجرنی بالبر، و اثیب من حرمنی بالبذل، و اکافی من قطعنی بالصله، و اخالف من اغتابنی الی حسن الذکر، و ان اشکر الحسنه و اغضی عن السیئه»؛ پروردگارا! درود فرست بر محمد و آلش و مرا تایید کن که با هر کس که با من غش و خیانت کند، با نصیحت و راستی رفتار کنم وهر کس از من دوری کند به نیکویی تلافی کنم و به هر کس که مرا محروم کرد بذل و بخشش کرده و با هر کس از من قطع پیوند کند در مقابل، با او بپویوندم و به محبت بپردازم و هر کس مرا غیبت و بدگویی کند در مقابل به ذکر خیر یادش کنم و در مقابل نیکویی (خلق و خالق) سپاسگزاری نمایم و از بدی چشم پوشی کنم.
به قلم مریم رشیدی
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
حسینهای زمان را میشناسید؟!
حسینهای زمان همان انسانهای شریفی هستند که تا فهمیدند حرم دختر امیرالمومنین در خطر است، خون در رگهای غیرتشان به جوش آمد و راهی سوریه شدند. چشم بچرخانی، در میانشان از هر قشری میبینی؛ پدر خانواده، فرماندهی گردان، پسر یکییک دانهی مادر و تنها حامی یک زن.
به خانوادهشان تعلق خاطر داشتند، اما وقتی ندای « هل من ناصر ینصرنی » را شنیدند؛ هرکجای این دنیا بودند، دستانشان را بالا آوردند و با تمام قوا، لبیک گفتند. راهی سرزمین عشق شدند، تا به مسلمانان کشوری دیگر یاری برسانند. گویا خداوند مسیر « الی النور » را مقابل چشمان آنها و خانوادههایشان گذاشته بود. امثال این بزرگمردان را باید حسینهای زمان نامید. همانگونه که امام حسین علیهالسلام 1379 سال پیش برای دفاع از اسلام، قیام کرد و هر چه داشت را پیشکِش اسلام کرد و تا آخرین قطره خون پای ایمان و اعتقادش ایستاد.
امروز سالروز تولد یکی از همان حسینهاست که جانش را فدای اسلام کرده. چند ماهی هست که با این شهید آشنا شدهام. قاب عکسش، انرژی مثبتی در خانهمان گسترانده است. انگار هالهای از نور را در آن گوشهی خانه میبینیم. گویا در دنیای دیگری سِیر میکنیم.
شهید مهدی ایمانی متولد 62/3/8 در شهر قم است. این شهید بزرگوار در تاریخ 96/9/21 در منطقه دیرالزور به شهادت رسید. 14 سال خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بودند. و امروز، این خادم و مدافع سرافراز حرم، در گوشه ای از حرم قم و در صحن امام رضا، در خانه ابدی خود آرمیده است. از این شهید بزرگوار سه فرزند به یادگار مانده است. به وجود این نازدانهها افتخار میکنیم. خداوند پشت و پناهشان باشد، ان شاء الله.
در صحیفه سجادیه دعای 27 فراز 10 این چنین آمده است:
اللّهُمّ وَ أَیّمَا مُسْلِمٍ خَلَفَ غَازِیاً أَوْ مُرَابِطاً فِی دَارِهِ، أَوْ تَعَهّدَ خَالِفِیهِ فِی غَیْبَتِهِ، أَوْ أَعَانَهُ بِطَائِفَهٍ مِنْ مَالِهِ، أَوْ أَمَدّهُ بِعِتَادٍ، أَوْ شَحَذَهُ عَلَى جِهَادٍ، أَوْ أَتْبَعَهُ فِی وَجْهِهِ دَعْوَهً، أَوْ رَعَى لَهُ مِنْ وَرَائِهِ حُرْمَهً، فَآجِرْ لَهُ مِثْلَ أَجْرِهِ وَزْناً بِوَزْنٍ وَ مِثْلًا بِمِثْلٍ،
وَ عَوّضْهُ مِنْ فِعْلِهِ عِوَضاً حَاضِراً یَتَعَجّلُ بِهِ نَفْعَ مَا قَدّمَ وَ سُرُورَ مَا أَتَى بِهِ، إِلَى أَنْ یَنْتَهِیَ بِهِ الْوَقْتُ إِلَى مَا أَجْرَیْتَ لَهُ مِنْ فَضْلِکَ، وَ أَعْدَدْتَ لَهُ مِنْ کَرَامَتِکَ.
بارخدایا و هر مسلمانی به وقتی که جنگجو در میدان جنگ است و مرزدار به مرزداری مشغول است به امور خانه آنان رسیدگی کند، یا در نبود او به کفالت خانوادهاش برخیزد، یا او را به قسمتی از مال خود یاری دهد، یا او را به سازوبرگ جنگ مدد رساند، یا همّت او را به نبرد با دشمن برانگیزد، یا در روی او دعای خیر کند، یا حرمتش را در نبود وی رعایت نماید، به او نیز اجر همان رزمنده را وزن به وزن، و مثل به مثل عنایت کن، و عمل او را پاداشی نقد ببخش که بدون درنگ سود کار خیری را که پیشاپیش فرستاده، و شادی خاطری که نتیجه کار اوست در همین دنیابه چنگ آورد، تا آنکه فرا رسد زمان آن فضل و پاداشی که بر او روا داشتهای، و کرامتی که برای او آماده ساختهای.
از دوران کودکیم در خاطر مانده که روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، برادرم به شوخی می گفت: اللهم غشّنی (ابتدای دعای روز بیست و نهم) بعد دستانش را رو به آسمان میگرفت و با خنده دعا میکرد:” خدایا غش کردیم، بهمون رحم کن!”
آن زمان واقعا در ذهن کودکانه من، این معنا از*اللهم غشّنی*نقش بسته بود و معنای دیگری از آن نمیدانستم!
سالها از آن زمانهای شیرین گذشته، امّا دلم میخواهد به بهانه روزهای واپسین این ماه مهر و برکت، دوباره اللهم غشّنی را به همان تصور کودکانه معنا کنم.
به این بهانه که روزهای آخر کم از روزهای اوّل نیست و کم از شبهای قدر نیست. در این شبها و روزهای آخر بود که وجود نازنین پیامبر صلّی الله علیه و آله کمر همّت به عبادت را محکمتر از قبل میبستند.
به این بهانه که معصوم علیه السلام فرمود:” خداوند به اندازه تمام کسانی که در ماه رمضان از آتش نجات داده است، شب آخر ماه رمضان نجات میدهد.” (کافی، ج 4، ص28)
به این بهانه که روزهای آخر به گفته” محبوب حضرت حقّ رسول الله صلّی الله علیه و آله “روزهای اجابت است. ” اوله رحمة و وسطه مغفره و آخره اجابه” (من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص95)
به این همه بهانه می خواهم با همان تصور کودکی با او راز و نیاز کنم:
مهربانا! غش کردیم بس که در این ماه درهای لطف و استجابت را پی در پی به رویمان گشودی!
عزیزا! غش کردیم بس که در این ماه به کام ایمانمان، برکت چشاندی!
محبوبا! غش کردیم بس که در شبهای قدر، نگاه معرفت به چشمانمان ریختی!
سرورا! غش کردیم بس که دم دمه های افطار نازمان را با عشق خریدی!
معشوقا! غش کردیم بس که نیمه های سحر با محّبت بیدارمان کردی!
آری غش کردیم و ضعف کردیم و دلمان غنج رفت که میهمانت بودیم و دلمان می خواهد هنوز برایت غش کنیم که نازمان را بخری!
ما هنوز همان میهمانان گرسنه شبهای اوّلیم و همچنان غش کرده ایم!
یا حلیما لا یعجل ! با عجله به پایان مبر این ضیافت را، ما هنوز اوّل راهیم!