صفحات: << 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 48 >>
ای برتر از خیال و قیاس و و هم و ز هر چه دیده ایم و شنیده ایم و خوانده ایم
هر انکه تورا گم کرد چه یافت؟
و هر انکه تو را یافت چه گمشده ای داشت
باز هم نوای ازلی در گوشم نواخته شد، الله اکبر، به دور از توهمات و تمنیات و اغیار به سوی چشمه ی پاکی ها شتافتم و با سر خوشی دست ها و چهره را به آب پاکی الایش دادم و سر و پا ها را با نم نم عطر پاکی مسح کردم، بار الها چه خوش حسی است در پیشگاه خالق ابدییت ،حاضر شدن، دل به دریای کرم و بخشش سپردم.
ساعاتی را از خود بی خود در پیشگاه ارحم الراحمین، سپری کردم، دیدگانم را فرو بستم و الطافی که بر من ارزانی داشته را شمردم، موجودی صاحب اختیار، اشرف مخلوقات، دارای قوه ی تفکر و تعقل و … شمارش کردم.
و در دل گفتم :هر انچه از دوست رسد نکوست حتی وقایع و دشواری های زندگی…ناگهان جرقه ی شمعی در ذهنم روشن شد((هر که در این بزم مقرب تر است ×جام بلا بیشترش میدهیم))
بار الها دلم از برد و باخت های زندگی به ستوه آمده است، الهی دلم شکسته تو یاورم باش.
خداوندا تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من، جانا به عهد خود وفا کن
پ. تقی نژاد
صدای فریادِ برگ های خشک ، که زیر پایمان لگد مال میشدند
سکوت طبیعت را شکسته بود . . .
به برگ ها خیره شده بود و در تأمل غرق ، بدون هیچ مقدمه ای گفت :
از پاییز خوشم نمی آید ، فصل مرده هاست!
نمیدانم چرا خدا در این فصل که مرگ دست و پنجه میزند
برگ هارا رنگ نارنجی و قرمز میکند ! اینها رنگ گرم هستند پاییز سرد است.
به برگ های زندانی شده ی زیر پایم که در فشار له میشدند
خیره شدم . . .
بعد از کمی مکث گفتم :
خالق کارش را خوب می شناسد تو فکرش را بکن بین این سردی
و بیروحی پاییز این رنگها به نگاهمان گرمی نمیداد !
آنوقت همه از سردی فصل می مردیم!
درست مثل وقتی که در مشکلات دست و پنجه میزنیم و خودش
با یادآوری وجودِ خودش بِهِمان دل گرمی میدهد . . .
دوباره خش خش برگها بلند شد ، هر دو به یک کشف رسیده بودیم
یک کشفِ واجب الوجودیِ دوست داشتنی . . .
. . . قلم . . .
http://aznoon-ta-ghalam.kowsarblog.ir/?p=282832&more=1&c=1&tb=1&pb=1
برای مراسم عروسی دعوتم کرده بود، نرفتم، گله کرد چرا نیامدی اگر مرده بودم حتما برای عزا می آمدی؟
گفتم: عزیز دلم، بیام توی عروسیی که پر از گناهه چکار کنم؟
گفت: دوماهه محرم و صفر سیاه پوشیدم و گریه کردم، برای دسته عزاداری گوسفند قربانی کردم، خب برای ازدواجم شادی کردیم، کی گفته شادی گناهه؟!
در حالیکه چشمم به تابلوی زیبای « کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا »که بالای سرش خودنمایی میکرد نگاه می کردم،
گفتم :پس معنای کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا که بالای سرت به دیوار کوبیده ای چی می شه؟!
گفت: تو میگی که همیشه سیاه بپوشیم و گریه کنیم؟!
آن حسینی که خدا کرده دو صد تحسینش
دو امیر است و بود خلق جهان مسکینش
آب مهریه ی زهرا و لب آب فرات
تشنه جان داد که تا زنده بماند دینش
هیچ کس چون ما نگیرد ماتم این ماه را
ما ه محرم شیعیان را اتصالی دیگر است
ن. اسماعیل نژاد
http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=284721&more=1&c=1&tb=1&pb=1
طلبگی یعنی مودبانه طالب خدا بودن
طلبگی یعنی سرباز بودن برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
طلبگی یعنی شناخت شیوه ی پیمودن راه حق و از میان برداشتن موانع سلوک،
یعنی صفات نکوهیده و برکشیده شده میان خدای متعال و بنده.
اوایل فکرمی کردم طلبه همون معنای دانشجو را می دهد با خودم همیشه مرور می کردم که باید درس بخوانم و به دنبال دانش الهی باشم ! مدتی که گذشت یکی از دوستان پای تخته این جمله ی حاج اسماعیل دولابی را نوشت… تکان خوردم… هیچ وقت اینطوری بهش فکر نکرده بودم .
طلب دانش اشتباه بود و مقصود طلب خداست.
خدا اصل ملاک فعالیت های طلبه است.درسته! اما ثمره ی طلبگی چیست؟ بله اینکه راه و روش طالب خدابودن را پیداکنیم .
گاهی وقتا به درودیوار می زنم برای با خدا بودن و به دنبال یک مشاور یک استاد خوب برای پیمودن راه هستیم …
اما در حوزه با انتخاب راه طلبگی، اساتید خالصانه برایت کمک می کنند.
دوستان وهمنشین خوب برایت انگیزه می دهند.مشاورها رنگ و بوی خدایی دارند. رنگ زندگی تغییر می کند.
و بلاخره آداب پیمودن راه رو برایت یادمی دهند،
بقیه اش با خودمان است که چقدر بخواهیم از این نعمت بزرگ الهی استفاده کنیم.
ن. الف
http://blog101.kowsarblog.ir/?p=284871&more=1&c=1&tb=1&pb=1
<< 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 48 >>