« تولید موفق | مرگ بر آمریکا » |
بهشت خانه ی آقاموسی بن جعفر منت بر سر زمینیان گذاشتید آن هنگام که باقدومتان مبارک گردانیدید دامن نجمه خاتون را و اشتیاق بی پایان برادر از وجودتان چه عاشقانه وصف مینماید این مهر خواهر، برادری را.
بانوی آینه ها، آفتاب رخشان مردمان کویر؛ فاطمه گونه معصومه ای که دل در گرو بی قراری برادر گذاشتید تا آرامش از وجود امام خود گیرید.
صحن و سرای حرم مقدستان چه بهشت بی نظیری گشته است که وام ازحریم قدسی برادر بزرگوارتان می گیرد. آینه های صحن مطهرتان حکایت از دلتنگی بی انتهایتان از دوری امام خود دارند.
و این روزها چه رازها در سینه میپرورانند از درد مردمانی که زیر سیاهی چادرتان متبرک می گردانند روزگار خود را.
دیر زمانی است می اندیشم به سعادت مردمانی که با اشتیاق میزبانتان گشتند، بوی یاس وجود مقدستان همراه با کوله باری از حکمت و علم، خوش به سعادتشان.
هیچگاه از خاطر نخواهم برد خاطره اولین زیارتتان را، بارها با خود اندیشیدم به معنای*اشفعی لنا فی الجنه* و زیر لب زمزمه کردم، بانو توفیق عنایت بفرمایید دستم از دامنتان کوتاه نگردد.
آنجا بود که اشک ریختم بر غریبی بانوی مصیبتهای کربلا که چگونه، بانو نتوانستید بدون برادر تاب بیاورید ولی بدون برادر بازگشتید، که چگونه خارهای بیابان شرمسار از صبوریتان گشتند.
چه دلنشین است مهر خواهر برادری و چقدر جایش در روزمره گی هایمان خالی است.
بیاندیشیم! آخرین بار که با همه وجود برادرمان را دل آرام کرده ایم که بودنت آرامش جان خواهر است در این روزگار شلوغ چه وقت بوده است؟
به قلم: ش.پرنیا زیارتی
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
فرم در حال بارگذاری ...