« عَبدی عـظیم دَر رِی! | نهر نماز » |
قدیم ترها که دستگاه کمباین نبود، کشاورزان زمین گندم و جو را با داس درو میکردند؛ اینطور که باید کامل تا میشدند و بزرگ ترین دستهی گندمی که میشود با یک دست گرفت را، از نزدیک ترین جا به ریشه، با داس میزدند.
بخاطر همین سطح بیرونی دستشان، در برخورد مدام با خار و لبه های خشک و تیز ساقه های تازه قطع شده ی قبلی، زخم و پیلی میشد.
چون دستکشی هم نبود که بخواهد از پوست دست های رنجور کشاورزان محافظت کند، رفته رفته پشت دستشان هم، زمخت میشد و پینه میبست.
پینه، بِرند دستانی ست که پیامبر برآن بوسه میزند!
به انگشتان وسط و سبابهی پدرم نگاه کنید؛ این دو برجستگی کوچکِ سفید و ترک خورده یادگار دوران کودکیشان است که در مزارع پدربزرگم به همان شیوهی دستی، رزقشان را از دل خاک بیرون میکشیدند.
.
.
.
پ.ن:
کاش میشد قبل از انتخاب مسئولین - به این گرگهای شنگول و منگول- بگوییم اول، دستانشان را نشانمان بدهند!
که اینان نه پینهی قلم بر دستشان است و نه پینهی کار!
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
فرم در حال بارگذاری ...