« شخصیت و شناسنامه واژه‌هاکمال انقطاع »

رایحه‌ی استغفار

رایحه‌ی استغفار

  پنجشنبه 19 اردیبهشت 1398 18:28, توسط سایه   , 268 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب

از دو ماه قبل بود که قصد تهیه آن را داشتم اما با وسوسه های فراوان به تعویقش می انداختم.
یک ماه گذشت! ماه بعد نیز به نیمه رسید اما من همچنان امروز و فردا می کردم
دیگر بیش از این تعلل جایز نبود.نیت کردم، عزمم را جزم کردم، توکل کردم و وسوسه ها را از خود راندم.
نیمه شبِ نیمه ی ماهی بود که موفق شدم انتخابم را قطعی کنم.
بالاخره بعد از مدت ها انتخابش کردم، تن خورش عالی بود هر که آن پوشیده بود بر تنش نشسته بود.
اما من انگار آنطور که باید موفق نشده بودم! هنوز کمی از وسوسه در من باقی مانده بود که مانع از احساس راحتی من می شد. با او غریبگی می کردم. دو هفته می گذرد، عاشقش شده ام؟
لباسی از جنس توبه را که با هزار وسواس انتخاب و پوشیده ام بر تن دارم  و با کامی شیرین و عطری که از

رایحه استغفار که تمام لباس و بدنم را فرا گرفته به سوی شهرش می روم.

عاشقانش می فهمند حس و حال و شور شوقم را برای رسیدن به او.

تا رسیدنم به شهر چیزی نمانده، همت کنم به موقع  خواهم رسید

و آنجا از روی ارادت دست بر سینه نهاده و خواهم گفت: خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعی و قیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران و بیدارم نما در آن از  خواب بی خبران و ببخش به من گناهم  را در این روز ای معبود جهانیان و در گذر از من  ای بخشنده گنهکاران.

به قلم: فریبا پهند

برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.

 


فرم در حال بارگذاری ...

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین