« از این ره تارک هزاران گذران است!خداوندا...! »

روضه خوان فریاد می زد...!

روضه خوان فریاد می زد...!

  جمعه 25 تیر 1395 12:32, توسط   , 108 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

روضه خوان فریاد می زد ؛

- اگر تو مارا از درت برانی به کدامین در برویم

و من لبخند زنان در دل می گفتم دوباره به در خانه تو …

-خدایا یعنی تو مارا میبخشی؟

خدای من رحمان است میبخشد شکی ندارم

مناظره ای بود میان خدای من و خدای روضه خوان مراسم

- روضه خوان آرزوی کربلا در دل داشت و فریاد از رسیدن به آن می زد

ولی من تنها در دل جرعه ای معرفت می خواستم نه فقط زیارت!

خلوتم تمام شد آرام در تاریکی بلند شدم و به طرف در خروجی رفتم

احساس سبکی دارم

چقدر از نو متولد شدن زیباست

دوباره جان گرفته ام . . .

… قلم …

http://aznoon-ta-ghalam.kowsarblog.ir/?p=239284&more=1&c=1&tb=1&pb=1


فرم در حال بارگذاری ...

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • سمیه صالحی
  • زهرا بانوی ایرانی