مورچه را با دو انگشتش برداشت و با بی رحمی جلاد گونه ای آن را چرخاند و له کرد و به کناری پرتاب کرد،
من هم با چهره ای اندوهناک نگاه می کردم.
وقتی متوجه غم و اندوه چهره ام شد گفت: یعنی تو مورچه ها را نمی کشی؟
گفتم: نه من بهشون سَم می دهم؟!!
روشنگ دختری لر
http://dokhtarelor.kowsarblog.ir/?p=325848&more=1&c=1&tb=1&pb=1