« من از آهو کمترم؟... | اولین حقوق...! » |
ومردمند که می آیند فوج فوج
با دلی پراز عشق امید وصفا
همه بگذشته از جاده پر فهم وخشوع
هم غریبند وهم زائر آن عشق غریب
همگی آمده اند دق الباب کنند
درب این خانه نور
تا شود باز به روشان در میخانه دل
وچه این صاحب دل عمق صفاست
عمق بخشندگی ولطف و وفا
او همانست که محراب غمش
شده حک برلب ژرفای وجود
مردمان زائران را می گویم
همگی یکرنگند آخر مهر وخضوع
عاشقان حرفند
عاشقان خود نورند
همشان شیرین چون آه سکوت
همشان توی قنوت
می چینند انار بهشتی ز ریه
همان خط حضور
دلهاشان پر درد
پر است راز ونیاز
سوز وگداز
بغض است که در گردنه سرخ گلو
گاه گاهی به کمین می شیند
وآنچه سرازیر می شود
اشک است
آری ، آنجا
همانی که غریبان، غریبانه روند نزد غریب
خانه معرفت است
خانه معرفت است
مهجده انتظاری/ مدرسه علمیه فاطمیه جلفا
فرم در حال بارگذاری ...