« در قلب من ظهور کن! | او که تندیس وجودش زمزم است! » |
اين قافيه براي نشاندن آسمان تنگ است
آن دل ك دل نسپارد به آسمان سنگ است
پنج خورشيد در اين افق به امتداد خدا
يكي يكي طلوع كرد و اينك به لطف خدا
سپيد گلي دگر گلستان زهرا داد
شكفته گلي كه بوي حسين زهرا داد
سبوي سينه اش از حلم حسن مالامال
نديده عالم به غير “مرد” از اين آل
گلي ك مكتب شيعه ز فيضش آباد است
به وقت نيايش شبيه سجاد است
ميان بحث عدو از ذكاوتش بدر است
عجيب نيست شاگرد مكتب پدر است
م. انتظاری
سلام خانم انتظاری. محتوا عالی بود اگر روی برخی از قوافی و وزن شعر کار کنید اثرتون عالی تر میشه. موفق باشید.
فرم در حال بارگذاری ...