صفحات: << 1 ... 7 8 9 ...10 ...11 12 13 ...14 ...15 16 17 ... 48 >>
هر کلمه، شناسنامه و شخصیتی دارد که در نظر گرفتن همه یا دست کم برخی از ویژگیهای شخصی آن لازم است. غیر از معنا، بسیاری از کلمهها سابقه تاریخی، هاله قدسی، نمای دینی یا ملی، موسیقی و بار مثبت یا منفی نیز دارند. نویسندگان چیرهدست، کلمات را با توجه به همه آنچه در شخصیت و شناسنامه آنها وجود دارد، به کار میگیرند.
در کتابهای لغت، سابقه تاریخی، هاله قدسی، نمای فرهنگی، موسیقی، وزن، قافیه و بار مثبت یا منفی واژهها ثبت نمی شود. رنگ، بو و طعم کلمات را باید حس کرد و باور داشت که واژه می تواند سرد باشد و یا گرم یا حتی ولرم .
هر کلمه، معنایی دارد؛ اما برخی کلمات افزون بر معنا، بار یا جهت یا هاله نیز دارند. مثبت یا منفی بودن کلمه، فارغ از معنای آن است. بار معنایی کلمه، به این معناست که آن کلمه، در فضایی که گفته یا شنیده یا خوانده میشود، «چه تداعی های فرهنگی و نیز چه تداعی های احساسی» را ایجاد میکند.
میدان مغناطیسی یا هالهای که گرد یک کلمه پدید میآید، در کاربرد و جایگاهشناسی آن موثر است. هر واژه در گذر زمان و عمر کوتاه یا بلندش، سمتوسو یا رنگوبوی خاصی میگیرد که همچون معنای آن باید مراعات گردد. نویسنده چیرهدست میداند که شناسنامه و شخصیت کلمات در بیرون از لغتنامه شکل میگیرد.
نمونهای برای توضیح بار مثبت کلمه:
-برخورداری:
بار این کلمه مثبت و معادل «تنعم» در عربی است. جمله «این کتاب از امتیازهای فراوانی برخوردار است» درست است، اما نمیتوان گفت: «این کتاب از اغلاط فراوانی برخوردار است».
نمونهای برای توضیح بار منفی کلمه:
-قلم فرسایی:
فرسودن قلم، بیشتر در معنای بیهودهنویسی و زیادهگویی میآید. بنابراین کاربرد آن در این جمله مناسب نیست «بیست سال در باره آزادی، قلمفرسایی کرد و کتاب نوشت.» البته اگر نوشتههای او را بیهوده و کمفایده بدانیم، بر جمله مذکور خرده نمیتوان گرفت.
دقت کنید: واژهی کُند دارای بار معنایی منفی است. در حالی که واژهی آرام، دارای بار معنایی مثبت است.
مثالی برای سابقه تاریخی کلمه:
«هر آن چه خسرو کند، شیرین بود»، میان کلمههای «خسرو» و «شیرین» ، رابطه تاریخی وجود دارد، بنابراین «خسرو و شیرین» دو کلمهای هستند که سابقه تاریخی دارند.
نمونهای برای موسیقی کلمهها در جمله:
«از ماه تا ماهی»
از دل این جمله آهنگی به گوش میرسد که نامرئی است و رشته پیوند کلمات را بیشتر میکند، اما چنانچه گفته شود، «از ماهی تا ماه» دیگر آهنگی به گوش نمی رسد.
باید دقت داشت که معنای کلمات و واژهها در هر زبان، در طول زمان ثابت نمیماند و دچار دگرگونی میشود. گاهی آنقدر دگرگون میشود که نسبت به گذشته کاملا تغییر مییابد و گاه واژهای که در زمان گذشته، معنای محدود داشته در زمانهای بعد گسترش معنایی مییابد و به عکس. به عنوان مثال واژه «بحث» گسترش معنایی را تجربه کرده است.
بر این پایه، اهمیت این بحث زمانی روشنتر میشود که نویسندهای بخواهد، متنی را از زبانی به زبان مقصد ترجمه کند. مترجم خوب، مفاهیم ثانوی و بار مثبت یا منفی واژهها را از فحوایِ کلام استخراج میکند و سپس با کلام متناسبی به زبان مقصد انتقال میدهد. مترجم خوب کلمه را ترجمه نمیکند، بلکه نظامی را ترجمه میکند که کلام عضو و سازهای از آن است. اما مترجم ناشی، معادل واژهها و اصطلاحات متن را از فرهنگهای لغت مییابد و در ترجمه در کنار هم ردیف میکند بدون این که به معنا و نقش واژهها در متن و موقعیّت چگونگی به کار رفتن آنها در متن، و همایی واژگان توجّه کند.
این گونه ردیف کردن واژهها و اصطلاحات را به مزاح «خشکه چین» کردن میگویند. نتیجهی این کار چیزی جز بیروح شدن آنچه به زبان مقصد ترجمه شده است، نیست. شاید تکتکِ معادلها درست باشد؛ امّا متن روان و مفهوم و رسا نیست و ترجمهگون است و راه به جایی نمیبرد.
منابع :
1. بهتر بنویسیم، رضا بابایی
2. بار معنایی و بافت کلام، https://rasekhoon.net
به قلم: فاطمه شبانه ارانی
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
از دو ماه قبل بود که قصد تهیه آن را داشتم اما با وسوسه های فراوان به تعویقش می انداختم.
یک ماه گذشت! ماه بعد نیز به نیمه رسید اما من همچنان امروز و فردا می کردم
دیگر بیش از این تعلل جایز نبود.نیت کردم، عزمم را جزم کردم، توکل کردم و وسوسه ها را از خود راندم.
نیمه شبِ نیمه ی ماهی بود که موفق شدم انتخابم را قطعی کنم.
بالاخره بعد از مدت ها انتخابش کردم، تن خورش عالی بود هر که آن پوشیده بود بر تنش نشسته بود.
اما من انگار آنطور که باید موفق نشده بودم! هنوز کمی از وسوسه در من باقی مانده بود که مانع از احساس راحتی من می شد. با او غریبگی می کردم. دو هفته می گذرد، عاشقش شده ام؟
لباسی از جنس توبه را که با هزار وسواس انتخاب و پوشیده ام بر تن دارم و با کامی شیرین و عطری که از
رایحه استغفار که تمام لباس و بدنم را فرا گرفته به سوی شهرش می روم.
عاشقانش می فهمند حس و حال و شور شوقم را برای رسیدن به او.
تا رسیدنم به شهر چیزی نمانده، همت کنم به موقع خواهم رسید
و آنجا از روی ارادت دست بر سینه نهاده و خواهم گفت: خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعی و قیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران و بیدارم نما در آن از خواب بی خبران و ببخش به من گناهم را در این روز ای معبود جهانیان و در گذر از من ای بخشنده گنهکاران.
به قلم: فریبا پهند
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
” إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور ِفَتَصِلَ إلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ أرْواحُنا مُعَلَّقَةً بعِزِّ قُدْسِ”
“معبودا مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما”
سرگرم زندگی دنیا شده ام و زنجیرهای نفس پاگیرم شده و مرا از تو دور کرده, دوست دارم از این بندها رها شوم و به سوی تو پرواز کنم. چشم ببندم به روی هرآنچه مرا از تو دور می کند دل ببرم از غیر تو قلبم را فقط و فقط جایگاه حضور خودت کنم و قفل ورود ممنوع برای غیر تو به روی آن بزنم خدایا مرا منقطع کن از بازی دنیا و زندگی دوروزه دنیا کمالی از نوع منقطع شدن به من بده تا چیزی به غیر تو نبینم, و کلامی غیر از کلام تو نشنوم, و در جایی غیر از راه تو قدم نگذارم…
“و دیده های ما را به نوری که با آن نور تو را مشاهده کنند, روشن ساز. تا آنکه دیده های دل های ما حجاب های نور را از هم بدرد و به معدن عظمت واصل گردد. و روح های ما به مقام قدس عزتت بپیوندد. “
خدایا دلم را به نورت تجلی ده تا دیده ام روشن شود و تاریکی های دیدگانم کنار رود و تو را ببینم. دل و دیده هر دو فریاد می کنند از ندیدنت با نور عظمتت روشنی بخش دیدگانم شو تا غرق شوم در عظمت دیدارت و روحم بپیوندد به مقام قدسی ات ای پروردگارم.
پ.ن:برای اولین بار کلمه کمال انقطاع را از استادم شنیدم, وقتی که به ما توصیه می کردند برای همه چیز کمال انقطاع لازم است از جمله درس خواندن, وقتی سر کلاس نشسته اید باید حواستان را از بقیه جاها بگیرید و فقط به درس توجه کنید جای دیگری که این کلمه را شنیدم, موقع روایتگری سرداران دفاع مقدس بود, آنجایی که از کمال انقطاع شهدا در شب عملیات و پروازشان می گفتند شرط پرواز را جدا شدن و منقطع شدن از دنیا می دانستند, به کمال انقطاع که برسی می شوی حجت خدا روی زمین مانند شهید محسن حججی به سر عالم پی برد و سر داد در راه خدا…
پ.ن۲:خدایا این ماه را ماه شعبان آخر عمر ما قرار نده.
اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ
به قلم: نویسنده وبلاگ پر پرواز
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
روایتی از سادگیِ زندگیِ یک جوان روستایی به نام «عبدالحسین». جوانی که در بحبوحهی انقلاب خطرها را به جان خرید و دست از مبارزه نکشید. در نخستین روزهای دفاع مقدس به جبهه روی آورد و برگ ذرّینی در صفحات تاریخ زندگیش رقم زد.
اویی که از مرز منیّتها گذشت تا اینکه از مِی جام شهادت سیراب شد. شهیدی که نامش گره خورد با نام مادر پهلو شکسته؛ آنگاه که سر بر خاکهای نرم کوشک گذاشت و با اشک دیدگانش او را صدا زد «یا زهرا، یا زهرا».
کتاب «خاکهای نرم کوشک» روایتگر قلب زلال و ضمیر پاک شهید عبدالحسین برونسیست که بارها در طول حیات طیبهاش در خواب و بیداری با اهل بیت علیهم السلام دیدار داشت. شهید برونسی ارادت ویژهای به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. یکی از مکاشفات او زمانی اتفاق میاُفتد که در پشت میدان مین «کوشک» خالصانه به حضرت زهرا متوسل میشود و حضرت در گوش او مسیر عبور از میدان مین را زمزمه میکند.
پ.ن ۱: تاریخ شهادت این سردار افتخار آفرین ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ میباشد. پیکر مطهر ایشان مفقود الاثر میشود؛ همانطور که آرزوی قلبی خودشان بود. روح پاک ایشان در یک مراسم نمادین در ۹ اردیبهشت ۶۴ در مشهد مقدس تشییع میگردد. لازم به ذکر است که پیکر ایشان پس از 27 سال از زمان شهادتشان کشف و به آغوش وطن بازگشته و در همان مزاری كه در سال 1364 در بهشت رضا مشهد مقدس به عنوان مزار شهيد مفقود تعيين شده بود، به خاك سپرده میشود.
پ.ن ۲: مقام معظم رهبری بر مطالعه این کتاب و آشنایی با این شهید بزرگوار، تأکید فراونی دارند. ایشان فرمودند: «… این اوستا عبدالحسین برونسی، قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود؛ شرح حالش را نوشتهاند، من توصیه میکنم و واقعا دوست میدارم شماها بخوانید؛ اسم این کتاب خاکهای نرم کوشک است …». (۱۳۸۵/۳/۲۶)
به قلم: نویسنده وبلاگ «قائم آلطاها»
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
باور کـن دلـم زنگ زده اسـت…زنگی کهنه…
کِدر است؛ کدورتی عمیق…
اما پای تو که در میان می آید از دل خروارها ناباوری و ناباروریِ روح، جوانه های ایمان سر می زند!
همین که خدایم باشی کافیست امیدوارت باشم… امید به وعده های صِدقت…
خدایم باش! خدائی در میان حرم امن اهل بیت! خلفای برگزیده در آسمان!
خدایم باش!
تا باشد که عبْدی از میان این همه زنگار سر بزند…
به قلم: نویسنده وبلاگ انارستان
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
<< 1 ... 7 8 9 ...10 ...11 12 13 ...14 ...15 16 17 ... 48 >>