« من حنیف هستم | شخصیت و شناسنامه واژهها » |
عِطر بهارنارنجِ حیاط! عِطر رمضان المبارکی که هر سال تکرار می شود… حالِ سماع گونه ی روزه دار… در لابلای این همه ” اللهمِ ” ادعیه، عبدی می شوی سردگم که تازه جرعه جرعه در حال یافتن خود است… صوت آهنگین دعای افطار و اذن گشودن و أکل طعام… “قبول باشدهایی” که در یک آن در عالم طنین انداز می شود…
و چه لذتی از این بالاتر؟! از این همه امساک… نخوردن؛ نیاشامیدن؛ صوم و سکوت…
بهارنارنج به موقع آمدی… عطر رمضان را استشمام کن تا جانی تازه کنی… ماه هم عِطر دارد! قسم به افتتاح و ابوحمزه و قدرش! هر شبِ این ماه بوئی دگر دارد!
للعجبا به بهاء و جمال و جلال اسماءِ دعای سحرش که کُلها سراسر بهئُ و جمیل و جلیل اند!
بهارنارنج! شهر، شهرُرمضان است! الذی انزلت فیه القرآن است… سینه ات را معطر کن! عمیق نفـس بکش!
+ به واقع هر ماه قمری همچو درختی پربار با یک عِطر و طعم مختص خود است… پر از ادعیه ای با روح لطیف و منحصر به فرد!
خداوندا رایحه ای از ادعیه خوانی های مومنین را برسان به دستان محتاج نیاکانمان… الهی آمین
به قلم: نویسنده وبلاگ انارستان
برای دیدن مطلب در سایت طلبه نوشت اینجا کلیک کنید.
فرم در حال بارگذاری ...