موضوعات: "دست نوشته های طلاب" یا "خاطرات" یا "دلنوشته" یا "علمی" یا "شعر" یا "داستان کوتاه" یا "نقد" یا "توصیف"

صفحات: 1 ... 11 12 13 ...14 ... 16 ...18 ...19 20 21 ... 42

  جمعه 6 اسفند 1395 20:07, توسط   , 182 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

آن شب که غسل زخم تو می داد حیدر

چهره به روی نیلی ات بنهاد حیدر

با اشک رخسار تو رامی شست حیدر

یک عضو سالم درتنت می جست حیدر

زهرا جان!
بعد تو چقدر سخت است نفس کشیدن در کوچه های مدینه ،صدای گریه ها و آه کشیدن هایت هنوزهم که هنوز است به گوش می رسد.
مردم  مدینه بعد تو آن در سوخته آن مسمار و آن سیلی نامرد خود را نفرین می کنند .
بعد تو چاه از اشک ها و ناله های علی سیراب است ، چقدر زود حسن و حسین و زینبت را تنها گذاشتی.
درست است تو در برابر این همه سکوت کردی ولی صدای سکوتت گوش جهانیان را کر کرد،این سکوتت عرش را به لرزه درآورد.
بعد تو مدینه دیگر روی خوش به خود ندید.


زهراجان!
چقدر غریبانه رفتی آن قدر غریب که حتی قبرت را کسی نشناخت وهنوز هم که هنوز است غریبانه ترینی زهراجان.

کاش مهدی ز جهان هویدا می کرد
گره از مشکل سنجیده ی ما وامی کرد
کاش می آمدوبا آمدنش
قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می کرد

ن. پور ولی

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=338809&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 29 بهمن 1395 23:23, توسط   , 80 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

بی بی جانم

خوب می دانم در بهار عمر کوتاهت ،سختی ها و مصیبت های زیادی را تحمل کردی…

اما…….

امان از دل زینب!

بی بی جان!!!

گودال پر از خون را ندیدی!!!

در آتش ،قوم مجنون را ندیدی !!!

دست و پا زدن گل عشق را ندیدی!!! ناله زدن بلبل عشق را ندیدی!!!

از باغ غم ،زینب ،ثمر می چید!!!

بلا پشت بلا می دید زینب! !! امان از دوره سرد اسارت!!

امان از زینب و درد اسارت!!!

کوثر نهاوند

http://kosarnahavand.kowsarblog.ir/?p=334730&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 29 بهمن 1395 23:19, توسط   , 168 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, نقد

برای فرار از هجمه ی فرهنگی دشمن، بساط ماهواره را از خانه برچیدیم غافل از اینکه دشمن، تا پستوی خانه نفوذ کرده است!
سابق بر این، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، با سانسور بخشهای نامطلوب فیلم ها و کارتون ها کانال امنی بود که میشدکودکانمان را ساعتی با خیال آسوده، پای برنامه های آن نشاند اما اکنون…
#افسانه_ی_چیما مجموعه ای پر از درگیری، جنگ، خشونت و فاقد محتوای ارزشمند؛ این روزها میهمان بدشگون چشمان معصوم کودکان ایرانی است که همه روزه ، بعد از ظهر ساعت 6 و 30 دقیقه از شبکه ی نهال (پویا) پخش می شود.
شخصیتهای انیمیشنی این مجموعه ی خارجی، حیوانات جنگل هستند که بر اثر حادثه ای، جهش یافته؛ به موجوداتی افسانه ای با ویژگیهای انسانی تبدیل می شوند.
آنچه مرا بر آن داشت تا نقدی بر این انیمیشن و پخش آن از شبکه ی نهال داشته باشم پوشش نامناسب بعضی از شخصیتهای اصلی این مجموعه است. پوشش نامناسبی که از نمایش دادن تصویر مستقیم آن معذورم.
تصویری که در زیر مشاهده میفرمایید مربوط به شاهزاده تمساح است.

میم. ر

http://shabe-mahtab.kowsarblog.ir/?p=334934&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 29 بهمن 1395 23:16, توسط   , 217 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته, بازنویسی

تو را زینت پدر نام نهادند برای لحظه‌هایی چنین سخت. چه کسی جز تو می‌تواند تاب چنین التهابی داشته باشد. چه کسی مثل تو اینچنین صبوری می‌کند در برابر غم. علی کوه صبر بود پس این امتحان تنها شایسته دخت اوست. باید دهان عالمی باز بماند از حیرت. باید زمانه الگویی بپرود چون تو.

آری این که می‌بینی، جان حسین است. میوه دلش، عصاره وجودش. باور کن این اکبر است که این چنین اصغر شده است. و هنوز راهی بس طولانی در پیش است و ذبحی عظیم در راه. پس صبر کن زینت پدر، چرا که ستارگان در تاریکی جلوه می‌کنند و آدمی با سختی ساخته می‌شود. صبر کن چراکه هنوز تشنگی اهل حرم به اوج نرسیده و مویه‌های رباب در دلش مانده. هنوز شکم مشک‌ها سیراب است و ستون خیمه‌ها پابرجا. عباس علمدار این لشکر است زینب. امان از آن لحظه که سیاهی شب فرارسد و آتش زبانه کشد. امان از آن دم که خورشید را بر دست نیزه‌ها برند. آری امان از تازیانه و تن نازک کودکان زینب، هنوز خرابه در راه است …

آه بس است. برخیز زینت پدر، چیزی نمانده حسین جان دهد از شدت اندوه. اکنون این شانه‌های توست که باری چنین گران را باید به دوش برد. برخیز بیش از آنکه هلهله دشمن به گوش عباس رسد.

برخیز زینت پدر…

زفاک

http://gays.kowsarblog.ir/?p=334332&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 29 بهمن 1395 00:11, توسط   , 467 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, خاطرات

خیلی تلاش کرده بودم، هر وقت پدر یا مادرم مرا می خواندند مشغول بودم و با لپ تاپم کلنجار می رفنم؛ از این وبلاگ به اون وبلاگ، از این سایت به اون سایت…

تمام سعیم را معطوف این کردم که وبلاگم جامع و کامل باشد با این وصف هنوز ته دلم اطمینانی نداشتم که آنچه باید باشد شده یا نه.

ماه محرم فرا رسیده بود؛ در دل کوچک من مثل تمام عالم شوری به پا شده بود، هر کجا را که نگاه می کردم حسین بود و حسین.

دلم می خواست من هم برای او کاری انجام دهم، کمکش کنم، آبی بیاورم، زخمی را مرهم نهم و…

اما من ناچیز کجا و یاری او کجا، ای دریغا ای دریغا ای دریغ…

وقتی فراخوان محافظین حریم زینبی را دیدم، بارقه ای در وجودم درخشید، فکری به خاطرم زد؛ یعنی می شد؟! می توانستم من هم کمکی کنم؟!!

خودکارم را برداشتم صفحه ای گشودم و چند سطری نوشتم از دل؛ دلی که می جوشید برای او، دلی که می تپید به نام او،

نامش را دست مایه دل نوشته ام کردم که نامش بهانه خلقت است.

امام حسین، امام حسین

از حسینیه دلم نوری درخشید و دست و قلمم را می برد به سوی او

شمشیر کربلایی نداشتم اما قلمی داشتم که به جای چکاچک تیغ، خش خشی بر صفحات می کرد و من که همه وجودم هوای درناهاست، این قلم برایم پر پروازی شد تا کوی دوست.

او را بر سپید رخشی سواره دیدم، 

اهل و عیالش، خواهرش، همه حلقه وار پیرامونش؛

زمزمه هایش، حرف هایش و آخرین وداعش در گوش زمانه طنین انداز: «خواهرم حیا و عفت را، دین وآئین را، حجاب و عصمت را، حرم و حریم را به تو میسپارم» و دستی بر سینه خواهر و رفت،

آه او می رود دامن کشان…

قلمم یاریم کرد تا بنویسم حدیث درد را، حدیث غربت حسین را، حدیث عفت زینب را؛ حیا و عفتی که به من ارزانی شد، هدیه کربلا، سوغات دشت بلا، تا بمانیم باحسین تا بمانیم با زینب.

دل نوشته را با عشق به او در وبلاگم نهادم

«امام حسین، امام حسین، امام حسین نبود…»

لینک دلنوشته را به فراخوان ارسال نمودم. مدتی گذشت، به همایشی دعوت شدم. همایش اختتامیه تجمع مجازی زینبیون. نمیدانستم چرا آنجا هستم.

مجلس باشکوهی بود، فعالین عرصه وبلاگ نویسی از سراسر استان دعوت شده بودند، مسئولین استانی و کشوری هم حضور داشتند.

شگفت زده شدم زمانی که مجری نام مرا جهت حضور و دریافت لوح تقدیر و جایزه خواند.

با ناباوری رقم می خورد. کنجکاو از مسئولین سوال کردم که این تقدیر برای چیست؟!!

وقتی سخن  از دلنوشته ام به میان آمد تازه فهمیدم:

«این همه آوازه ها از شه بود»

آری امام حسین بود که به من آبرو داده بود، چه زیبا تجلی نموده:

” اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره “

 

 ز.  مظفری

http://harimeasemani.kowsarblog.ir/?p=336204&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1 ... 11 12 13 ...14 ... 16 ...18 ...19 20 21 ... 42

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

 
مداحی های محرم