در کجاپایان رسانم وصف خوبی های تو
درکجای دل نویسم این همه دردای تو
روح تو روح نفس هاروح لطف بی کران بود
درمیان بانوان درد تو درد آتشین بود
بس کشیدی آه وناله درد دل شد بی کرانه
گرهزاران درد باشد درد و رنجت بی کرانه
آنقدر شب ها بگریی باز ندانی فاطمه کیست
گرزخوبی اش بخوانی باز ندانی فاطمه کیست
اوست بانوی دو عالم که پروبالش شکستند
دشمنان کور اسلام درکمین اونشستند
روح قدس او نهان شد با دستان عزیزش
چشم گریان رابست ورفت از سوی عزیزش
حال گویم عاشقانه ای امام بی نشانه
کی خواهی آمد سوی دلهاتاکه آری یک نشانه
م. نوروزی
http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=337159&more=1&c=1&tb=1&pb=1
می ریزد از درخت ، طعم انارِ گَس
ای کرم نانجیب ، این تازیانه بس !
می تازد از درون ، کرمی به جان باغ
ای باغبان بیا در هیبت عسس
می بارد از گل تبدار اطلسی . . .
رنگی به شکل یأس ، برفی چنان هرس
از چلچراغ باغ ، در انتهای دی
چيزي نمانده است . . . _ سرمایه ای عبث ! _
می نالم از خزان ، از کرم نانجیب
دیگر درخت باغ ، هیزم کنار خس
می خواهم از خدا ، باشد به نوبهار
طعم انار ناب ، طعم خوشی ملس
ای باغ رازقی ! خو کن به هرم ماه
در منجلاب زخم ، تا انتها برس
می خواهم از خدا ، مرگ خزان و درد
یک کوله بار عشق ، هنگامۀ جرس !
« صبا ملکوتی »
http://mabaas40.kowsarblog.ir/?p=309239&more=1&c=1&tb=1&pb=1
احمد آمد ناجی عالم رسید
این جهان نور خدایی را بدید
احمد آمدمکه گلباران شده
لات و عزی وهبل سرگردان شده
احمد آمد طاق ظلم لرزید و ریخت
با طلوعش پرده ظلمت درید
احمد آمد انس و جان را رهبر است
مومنین و عرشیان را سرور است
احمد آمد شد ملایک هم نوا
بهترین خلق خدایی مصطفی
ک. عباسی
http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=305197&more=1&c=1&tb=1&pb=1
روشنی چشم دل ما شده
ماه ربیع زینت جانها شده
آمدنش نم نمی از مهردوست
هرورقش دفتری از لطف اوست
نور ربیع ظلمت غم می برد
حُزن وسکوت از دل من می برد
ماه ربیع مرهم جان تنی
پاکی غم از دل این عالمی
ز. میر احمدی
http://taranomegol.kowsarblog.ir/?p=303542&more=1&c=1&tb=1&pb=1
تو اگر که نظرت با من مسکین باشد
حیف باشد که دلم پیش تو غمگین باشد
همهی شهر به بیچارگیام خندیدند
پس چه خوب است سَرم پیش تو پایین باشد
میزنی گاه تلنگر بخورم زود، ولی
وای اگر که زدنت از سر نفرین باشد
وای اگر زود ببخشی و بگویی برو
وای اگر جلوهی ستّاری تو این باشد
بند ابلیس شدم هی به گناه افتادم
نکند بندگیِ من به تو، توهین باشد
نکند با من مغرور شدی سرسنگین
نکند بندهی تو بنده تحسین باشد
تو اگر رحم کنی بندهی تو میمیرد
بغلم کن فقط آغوش تو تسکین باشد
من که بد بوده و بد کردهام امّا والله
بدتر این است که آدم به تو بدبین باشد
ز. محمدی
http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=286161&more=1&c=1&tb=1&pb=1