« او که تندیس وجودش زمزم است!خواب وفا... »

شفای دردها غریبی!

شفای دردها غریبی!

  جمعه 4 دی 1394 20:34, توسط   , 410 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, علمی

بار اول بود بدون محرم و تنها مسافرت می کردم. آن هم به شهری که بیش از صد کیلومتر با شهر محل اسکانم فاصله داشت. شهری که هیچ آشنایی با کوچه و خیابان و مسیر و مردمانش نداشتم. از مقصد، تنها نام میدانی را می دانستم و یکی دو بار چشم بسته، عبور از مسیر آن با همراهم، نزدیک یک سال پیش. حتی از میزبانان محترم، فقط نامی می دانستم و اگر کنارم ایستاده بودند نمی شناختم هیچ، شماره تماسی هم نداشتم. به میزان بازگشت با آژانس ، که بیش از صد هزار تومان هزینه داشت، پول نقد همراه نداشتم و آدرس هیچ عابر بانکی را نمی دانستم. اگر از اتوبوس بازگشت جا می ماندم، هر چند اقوام دور و نزدیک زیادی در شهر داشتم، اما عملا هیچ جایی برای رفتن نداشتم. تکیه به گوشی همراه به اندازه یک اتفاق ساده مثل افتادن گوشی روی زمین بها داشت. خجالتی نیستم اما در رو ابط اجتماعی به ویژه با نامحرم قید و بندهای خاصی برای خود تعریف کردهام، که دشواری پرسیدن مسیر و تاکسی و … به اندازه کار در معدن بود. از شدت حرکات گهواره ای اتوبوس، حال عمومی بدنم کاملا به هم ریخته بود. شرایط حاکم بر منزل و مهمان و … خوابیدن یک ساعته را برایم رقم زده بود و صحیح تر اینکه تمام شب قبل بیدار بودم. استرس مقالات درسی تحویل داده نشده، امتحان شفاهی و … هم چاشنی استرس جلسه ای بود که از محتوای آن اطلاعات خاصی نداشتم. همه غریبی ها و استرس ها از ساعت یک ربع به 5 صبح شروع شد و قبل از 2 بعد از ظهر با رسیدن به منزل تمام شد. سفری مطلوب تر از آنچه فکر می کردم، با کمترین استرس و هیچ پیشامد ناگواری. حتی مسیر را بدون اشتباه، با اینکه میدان را نمی شناختم و چند دقیقه ای پیاده روی داشت، تا مقصد طی کردم. کمتر از 5 دقیقه تا حرکت اتوبوس هنوز در مقصد بودم، اما تاخیر حرکت اتوبوس برای عده ای آزاردهنده شد و برای من حلاوت، با این همه، از سفر دلگیر بودم. بازگشت به جمع آشنایان چیزی ازآشفتگی درونم کم نکرد. و درک این لحظات تنهایی و غریبی و بی یار بودن ، مرا تا رجوع به درونم و رسیدن به آشنای دیرینه پیش برد. دل که از همه امیدها ی ظاهری بریدم، همراهی را حس کردم که همه جا همراهم بود. زیباترین توشه این سفر، رسیدن به خلوت بود، لحظه ای که فقط تو باشی و او و دیگرهیچ کس. یعنی همان لمس تنها شدن با خدا.

صداقت/ 2 دی 1394

http://gohareomr.kowsarblog.ir/?p=185297&more=1&c=1&tb=1&pb=1


فرم در حال بارگذاری ...

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ