صفحات: 1 ... 37 38 39 ...40 ... 42 ...44 ...45 46 47 48

  دوشنبه 18 آبان 1394 14:49, توسط   , 333 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, علمی

وروجک نیم وجبی، دو سال و اندی بیشتر از عمر شریفش نگذشته اما عمه را سیاه می کند. کنارم نشسته وبا شیرین زبانی، به اندازه سه برابر سن عمه جمله و استدلال می گوید. اگر برادر زاده ام نبود و شاهد چون و چراهایش نبودم این زبان و این سن را باور نمی کردم. چند دقیقه قبل اخم کرده بود وشاکی، که به عروسکش نگاه نکنم؛ حالا با دست های کوچکش و با دنیایی از محبت عمه را نوازش و می گوید «عمه خیلی دوسِت دارما»که موس را از دستم بقاپد. به هر زبانی التماسش کردم اعتنا نکرد. منوی استارت باز و تمام برنامه ها و فایل های مورد نیاز در دسترس. سعی می کردم از تاچ پد کنترلش نمایم،اما نمی شد. چشم هایم مراقب فلش سرگردان بین فایل ها بود و نگران فایل های عزیز دردانه بودم. فاطمه ژست مهندسی گرفته بود و از صفحه کلید هم چشم پوشی نمی کرد. قبل از اینکه موس را خارج کنم با انگشتان کوچکش پاور را نوازش نمود و درب لپ تاپ بیچاره را بست. دو دقیقه بیشتر طول نکشید اما زحمت دو ساعته را هدر داد، فریب محبتش را خوردم و از عقل غافل شدم. مشغول نوشتن خلاصه مطلب بودم و طبق عادت نادرست در قسمت محتوای وبلاگ! دقت در قسمت جدید کتاب، باعث شد کاملا فراموش کنم قبل از آن مطلب را به صورت پیش نویس ذخیره نمایم، . تایپ و تنظیم جملات و زمان از دست رفته و انتظار تا شب برای ایجاد فرصت دوباره هیچ، اما سرگردانی موس بین برنامه های متعدد کار آمد و امکان نتایج زیبا با یک کلیک و بی نتیجه ماندن حرکات هدفمندم روی تاچ پد و تبدیل شدن همه این امکان های ارزشمند به یک نتیجه غم انگیز، به من آموخت، برای نتیجه گرفتن از تلاش های به ظاهر خدا پسند قبل از آن باید موس نفس را در سیستم ایمان مهار کرد. کنترل برنامه های هدفمند هیچ لپ تاپی با دو هدایتگر ممکن نیست. تاچ پد های عقل گرفتار موس نفس را دریابیم!

صداقت/ 16 آبان94

http://gohareomr.kowsarblog.ir/?p=175727&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  شنبه 16 آبان 1394 12:08, توسط   , 131 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

شب است و همه خاموش و در خواب ،

دلم آماده دیدار می شود و قلبی که آرام و قرار ندارد.

تمام روز منتظر شب بودم واکنون  لحظه دیدار است.

دلم می لرزد و اشک هایم حرف دلم را می زنند.

می ایستم ؟ سمت تو،

تمام دغدغه هایم در برابر نامت هیچ می شوند.

آن زمان که الله اکبر می گویم،

از تو می گویم و دلم می لرزد از گفتن حمد تو،

به خاک می افتم تا به آسمان بروم،

از تو می گویم و دل بی تابم آرام می شود.

همه خوابند و تو هستی و دل بی تابم

اشکهایم بی صدا و آرام،  گویای دل غمگینم است.

و آرام شد دلی که از دنیا زخم خورده بود،

و روز شد و باز دلم منتظر شب است.

راوی انتظار

http://blog63.kowsarblog.ir/?p=175681&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  چهارشنبه 13 آبان 1394 21:57, توسط   , 541 کلمات  
موضوعات: بدون موضوع, چگونه بنویسیم

( 7) طلبه نوشت بنويسیم !

طلبه نوشت=  طلبه + نوشت

دیدگاه اول:  طلبه یعنی هر کس مشغول تحصيل در يكي از حوزه هاي علميه كشور است و يا از اين مكان ها فارغ التحصيل شده است. نوشتن هم یعنی هر آنچه این شخص می نویسد  کتاب، وبلاگ ، تکلیف و …. خوب معنایش شد: ساکنان و یا مهاجران حوزه که سواد نوشتن دارند. با این دیدگاه همه مطالب سامانه طلبه نوشت است.

دیدگاه دوم: طلبه یعنی کسی که رسالتش تبیین، تحلیل، تحقیق، تبلیغ و حمایت و دفاع از دین است (مهر استاد، آیت الله جوادی آملی ص 21) و عالم ربانی است نه روحانی نما یعنی دنبال دنیا و مقام و ریاست و شهرت نیست بلکه برای رضای خدا و خدمت به دین و یاری امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کار می کند و … که  شرط اول عالم ربانی شدن خود سازی است.(آداب الطلاب، آیت الله مجتهدی صص 178 تا 183). نوشتن هم نوعی پیام رسانی است هر پیامی نیز دو رکن دارد که یکی به «چه چیز گفتن= محتوا» مربوط می شود و دیگری به «چگونه گفتن = قالب» در هر نوشته ای نیز باید با دو مسئله روبه رو شد و آن دو را مشاهده کرد «دیدگاه یا نگاه نو» و «نگارش نو» با این دیدگاه طلبه نوشت در سامانه تقریبا نایاب است. یعنی خلق نوشته ای نو و نگاهی جدید با محتوای دینی و رسالت طلبگی.

 دیدگاه سوم: همراه کردن برخی از حداقل ها ی طلبگی وحداقل های نویسندگی و تلاش برای رسیدن به دیدگاه دوم. متاسفانه با این نگاه حداقلی نیز برخلاف انتظار«طلبه نوشت»  در سامانه کمیاب است. اینکه ما مطلبی غیر مستند و مستدل از جایی کپی پیست کنیم  و منبع را ارائه نمی دهیم و… و  در یک نگاه کلی حداقل های «چگونه بنویسیم » های قبل در وبلاگ نویسی ما رعایت نمی شود یعنی ما به دیدگاه اول پایبندیم و فراموش کرده ایم طلبه  بخواهد درجامعه مسئولیت خود را درست انجام دهد، باید ، شناخت کافی از اسلام،صلاحیت اخلاقی و تقوا و  آشنایی باوضع زمان و نیازهای جامعه و عوامل مخربی که در داخل و خارج از جامعه بر ضد اسلام فعالیت می کنند داشته باشد.

بد نیست این جملات را هم که در کتاب «مهر استاد»آیت الله جوادی آملی مشاهده نموده ام مکملی برای انتخاب راه قرار دهیم:

مردم عادي عمر خود را از حركت زمين به دور آفتاب به دست مي ‏آورند. مثلاً كسي كه مي‏ گويد: من پنجاه سال دارم، منظورش اين است كه من پنجاه سال روي زميني زندگي كرده‏ ام كه پنجاه بار به دور آفتاب گشته است؛ ولي اين عمر زمين است، نه عمر كسي كه بر روي آن زندگي مي‏ كند؛از قرآن كريم بر مي‏ آيد كه زندگي و عمر هر كسي محصول حركت ‏هاي علمي و عملي اوست. از اين‏رو، ذات اقدس الهي در قرآن كريم به عمر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) سوگند ياد مي‏ كند؛ زيرا تحولات علمي و عملي زندگي آن حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) الگو و اسوه ‏اي براي تحولات علمي و عملي زندگي عالمان و صالحان است؛ (لَعَمْرُكَ إِنّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ)[1]؛ «به جان تو (پيامبر) سوگند! اين‏ها در مستي خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده ‏اند)»(مهر استاد، آیت الله جوادی آملی ص 17).

پس محض رضای خدا  طلبه نوشت بنویسیم ، چگونه : انتخاب دیدگاه با شما

نویسنده مطلب: کاربر طلبه نوشت

  سه شنبه 5 آبان 1394 15:13, توسط   , 75 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, شعر

یک قافله سر، یک به یک پر کشید و رفت
زینب بر آن گلو به وداع دست کشید و رفت
نامحرمان همه بر گرد دختران خندان
عباس کجایی؟ زینب آهی کشید و رفت
گرتو نبودی رباب جان می داد
وقتی که کاروان بدون علی صف کشید و رفت
خوب شد لحظه آخر کنارش بودی
وقتی سه ساله داغ پدر چشید و رفت
این قوم دخت علی را نشناخته هنوز
با خطبه خود بر یزیدیان خط کشید و رفت

مهجده انتظاری/ مدرسه علمیه فاطمیه جلفا

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=113950&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  سه شنبه 5 آبان 1394 15:04, توسط   , 314 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

عاشورا را تاریخی است به پهنای تمام زمان ها و به وسعت تمامی مکان ها .

عاشورا عشقی است به فطرت ناب انسانی ، عشقی سرشار از باده زلال ایمان و خلوص و سرزندگی !

عاشورا تجلّی روح حقیقت طلب عشق ، در کالبد بی جان زمان است .

عاشورا همراهی سجّاده است با تیغ و تیر و شمشیر .

عاشورا دلباختگی زخم است و شمشیر ، فی لقاء الی الله .

عاشورا خط سرخی است بر پیکره هستی ،

خطی قرمز ، که تمام رفتار و سکنات را با محک حق می سنجد و از باطل جدا می کند .

سره را از ناسره تشخیص می دهد . 

و تو در گذار از تاریخ محدود عمر کوتاه خودت  با دست آویزی به این سرمایه گرانقدر بشریت ،

در می یابی که :  راهت کدام است و چاهت کدام ؛  دوستت کیست و دشمنت چه کسی ست ؛

خیرت در چیست و شرّت در پشت کدام عمل پنهان گشته است ؛

عاشورا مرزی است به باریکی مویی که در چشم نیاید ؛  همان مرز معروف بین حق و باطل !

عاشورا به من آموخت که :

حق ، حق است اگر چه در اعمال و رفتار دشمنم جریان داشته باشد .

و باطل ، باطل است اگر چه در دستان نزدیک ترین خویشاوندانم قرار داشته باشد .

امروز فرات ، حجاب من است که دشمنم نمی خواهد به آن برسم ،

تا از زلال ترین چشمه های معرفتی آن سیراب شوم .

امروز فرات ، رابطه من با مخلوق است که در پشت چشمانی مادّی گرا اسیر شده است .

فرات دیروز ، تشنگی را در کام طفلان اهل بیت علیهم السّلام ریخت .

و فرات امروز ، جان های خسته از هجوم روز مرگی و پوچی را به ساحل آرامش الهی نوید می دهد ؛

اگر که دشمنانمان بگذارند و آب را سد نکنند !

همان ساحلی که روحت را تازه می کند و به دنبال کسی می گردی که تو را امر به معروف کند .

و هر از گاهی چند ، فطرت خواب تو را هم بیدار ،  با کمی نهی ، ز رفتار جفا آلوده !

« صبا ملکوتی »

http://mabaas40.kowsarblog.ir/?p=173259&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1 ... 37 38 39 ...40 ... 42 ...44 ...45 46 47 48

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • شمیم
  • زهرا بانوی ایرانی