« چگونه بنويسيم ؟ (6) | ازدواجي ها! » |
به نام حق
احساس پايه اولي و پيام حوزه علميه
من سالهاست كه در نقاشي هاي دوران كودكيم خانه اي با پنجره هاي هلالي مي كشيدم و شيشه هاي آن را سبز ، رنگ مي زدم . سالهاست كه در كنار سجاده كودكي ام از پدر و مادرم التماس دعا دارم . سالهاست كه در دل خود تلاطمي داشتم كه احساس مي كنم اكنون دارد به ساحل آرامش مي رسد . كشتي طوفان زده قلبم همواره به دنبال جزيره اي آرام مي گشت و اكنون به آن نزديك شده است . آري جزيره اي كه توانستم با استجابت نماز شبهاي مادرم به آنجا برسم ، اينجاست . اكنون كه براي اولين بار در اين مكان مقدس با وضو وارد مي شوم احساس عجيبي دارم ، احساسي كه تا كنون در هيچ جايي نداشتم ، اينجا مكاني است براي رسيدن به آرامش روحي ، براي تقويت باورها و ايمانم . من در بدو ورودم صبح هنگام اولين قدمم را به سوي حوزه علميه برداشتم .
هنگام ورود به حوزه به مولايم صاحب الزمان(عج) سلامي گرم نمودم و از ايشان خواستم تا قدمهاي مرا در اين راه استوار بدارد ، تا بتوانم به اندازه قطره اي از يك دريا ، از چشمه زلال معرفت آداب و احكام اسلامي بهره مند شوم و كوير جانم راسيراب نمايم . از او خواستم تا به من عنايتي كند و به من تواني دهد تا بتوانم به عنوان يك سرباز وظيفه شناس در پادگان علم و معرفت خدمت كنم .وظيفه ام در گام اول : كامل كردن حجابم است چون الگوي من زهراست . در گام دوم: رعايت نظم و انضباط و قوانين حوزه و احترام به اساتيد محترم است . در گام سوم : خوب درس خواندن ، خوب شنيدن و خوب حرف زدن و خوب فهميدن نه خوب حفظ كردن . در گام چهارم : همكاري با همه معاونين و ايجاد يك محيط صميمي با رعايت ضوابط.
من مي خواهم يك طلبه نمونه در همه زمينه ها باشم ، مي خواهم هميشه با در نظر گرفتن انصاف و عدالت حرف بزنم و نظر دهم. مي خواهم از زمان بهترين بهره را ببرم و با همه دوستانم بسيجي وار رفتار كنم و همراه باشم .
شايد در نگاه اول زمان 5 ساله حوزه طولاني به نظر برسد و من با فكر جبران در سالهاي بعد به خواب غفلت فرو روم و در انجام وظيفه ام كوتاهي كنم اما اين نكته را بايد خوب بدانم كه عمر آدمي گذر ابرهاست و زمان به سرعت سپري مي شود پس بايد با خودم عهد كنم كه اين مكان ، مكاني براي گذراندن وقت و تفريح نيست بلكه مكاني براي تلاش و تكاپو است.
اگرر من امروز نمي توانم به مردم يمن و سوريه و فلسطين ياري رسانم مي توانم با خوب درس خواندنم در اين مكتن به وظيفه اصلي خود عمل كنم و مدافع رهبري و ولايت باشم و با اين كار به نوعي به مبارزه با جنگ نرم دشمن هم رفته ام . در پايان از مولايم استمداد مي طلبم تا كمكم كند تا به وظيفه خطيرخودم در حوزه علميه خوب عمل كنم و باعث سرارازي خودم و خانواده ام و كاركنان و اساتيد محترم حوزه شوم و به عنوان يك مبلغه دين در ترويج دين محمدي استوار گام بردارم .
رقيه حاتمي
طلبه فارغ التحصيل مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
http://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/?p=164281&more=1&c=1&tb=1&pb=1
سلام
احساس زیبایی است
موفق باشی
پاسخ:
از حضور شما متشكريم.
با سلام و احترام
ممنون از لطفتان.
http://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
از حضور شما متشكريم.
مامِنَّا اِلاَّ مَسمُومُ اَومَقتولُ «هيچک ازماامامان نسيت، جزآنکه مسموم ويامقتول است.» …
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت غریبانه ی امام مسموم حضرت باقر مظلوم (علیه السلام) بر شما و شیعیان آن حضرت
این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه.
این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی میجوشید و از زبانش باران حدیث میبارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب.
نمیدانم چرا سرنوشت اهلبیت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را با اشک و خون گره زده اند؟
کوچک بودی که عطش و آتش کربلای بزرگ جدت را دیدی و با آن نگاه کودکانه گریستی؛ آن هنگام که پدرانت را تشنه کام به خاک و خون کشیدند.
سر حسین علیهالسلام را بر فراز نیزهها به تماشا نشستی، تا به وقتش مراسم مرثیه خوانی صحرای عرفات را برای افشاگری بنی امیه وصیت کنی.
ماندی تا دردها را روایت کنی و حدیث زخم بگویی.
فقه، تا همیشه وامدار روایت توست. دین، تا هماره مدیون مجاهدت توست.
و حالا، این تویی که در آغوش پدر سجاده نشینت در گوشهی بقیع، آرام گرفته ای.(تبیان)
ازکف برفت صبر و نماندش دگر قرار
دين شد تهي زمخزن اسرارکردگار
ازضعف برجبين منيرش عرق نشست
ارکان پنجمين امامت زهم شکست
گاهي زبان به ذکر حق وگه شدي به هوش
ازدل کشيده آه شرربار وشد خموش
صلی الله علیک یا باقر العلوم (علیه السلام)
التماس دعا
فرم در حال بارگذاری ...