موضوعات: "دست نوشته های طلاب" یا "خاطرات" یا "دلنوشته" یا "علمی" یا "شعر" یا "داستان کوتاه" یا "نقد" یا "توصیف"

صفحات: 1 ... 19 20 21 ...22 ... 24 ...26 ...27 28 29 ... 42

  جمعه 30 مهر 1395 15:20, توسط   , 177 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, خاطرات

برای دیدن پدر و مادرش که تازه از سفر حج برگشته بودند ، به خانه شان رفته بودیم. خیلی سرزنده و شاداب ، و البته ، با کلاس بود. همسرش هم همینطور! امیدورام منظورم را از با کلاس بودن گرفته باشید ؛ هزار الله اکبر، در و تخته جور بودند.به رسم ادب ، بعد از پذیرایی کنارم نشست از هر دری گفت تا رسید به اینجا که ، شما قصد ندارید به حج بروید؟! گفتم : دلمان میخواهد ولی پولش را نداریم. شما چطور؟؟ گفت: ” ما چرا ، ولی هادی میگوید الان زوداست بشویم حاج آقا ، حاج خانوم ؛ بگذار وقتی جا افتاده تر شدیم . تا جوانی، جوانی کن و خوش باش"!

تا جوانی ، جوانی کن؟! نمیدانم ریشۀ این طرز فکر کجاست اما انگار ما آدمها هیچوقت پاییز را ندیده ایم که چه به روز بهار آورده؛ بهار سرمستی که پراز شکوفه های زیبا و رنگارنگ بوده و با وزش اولین باد پاییزی،قصر آمال و آرزوهایش بر باد رفته.چه تضمینی هست جوانی که امروز زندگی خوش و خرمی دارد طلوع آفتاب فردا را ببیند؟! به امید فرداها ،فرصت امروز را از کف ندهیم.

م. ر

http://shabe-mahtab.kowsarblog.ir/?p=281039&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 30 مهر 1395 15:15, توسط   , 191 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

او باغبان باغ آتش گرفته است، تمام هست او دراین سفر از دست رفته است،

جای نفس ز سینه اش شراره برمی آید، بر آسمان او یک ستاره نمانده است!!!!،

چشمهایش با اشک دانه دانه الفت گرفته است!!!!

ز یوسف خود یک پیرهن نشانه گرفته است!!!!

او جسم قرآن پاره پاره دیده است،

بر نوک نی هجده ستاره دیده است!!!!!،

او گلوی اصغر را پاره پاره دیده است،

بر گرد گاهواره طواف طفلان دیده است!!!!!!

چوشمع صبحگاهی زداغ یار سوخته است!!!!!!!!!!،

تنش چو فاطمه ز تازیانه ها رنجیده است!!!!!!، او یادگار سه امام پر پر است!!!!!!!

این دل هماره حال و هوای او دارد!!!!!!!!!!

او زینب است !!!!!!

هفتاد و دو تازیانه بر جگرش نقش بسته است!!!!!

یک کربلا غم زیر خاک برده است!!!!!!!!

فلک ساغرش را ز غم پر کرده است،!!!!!!!

از کلام چون تندرش کوفه لرزیده است!!!!!!

خطبه او را رأس الحسین شنیده است!!!!!!!

افتخارش این است که خطبه خوان خواهرش زینب است!!!!!!!

سوغات شهر شام او موی سفید و کبودی منظر است!!!!!!!

تنها انیس و مونس او پیراهنی زیوسف در خون شناور است!!!!!!!!

این دل هماره حال و هوای او دارد!!!!!!!!!!

او زینب ، أُم مصائب است !!!

رهروان عشق

http://kosarnahavand.kowsarblog.ir/?p=281755&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 23 مهر 1395 09:54, توسط   , 291 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, شعر

عاشورا یعنی یک روش
زندگی کردن با منش
عاشورا یعنی عبور از شط خون
سر نهادن روی زانوی ولی، غلامی جو جون
عاشورا شور دگری دارد
چون ازعشق خبری دارد
عاشورا فریاد بلند ثارالله است
جاری در فطرت پاک آزاد است
ریشه این عشق در خون خداست
چون که رستاخیز انبیاست
عاشورا یعنی عشق حسین
جذب کردن حتی زهیر بن قین
عاشورا یعنی ریخته شدن خون پاک
افتادن علی اکبر بر روی خاک
عاشورا یعنی عدالت را بر نیزه کردن
حرمت خیام اهل بیت را بردن
عاشورا یعنی لبیک گفتن ششماهه
در رکاب ولایت با گلوی پاره پاره
عاشورا یعنی دنیا را بر سر دنیا گران
کوبیدن همچو گرز گران
عاشورا یعنی نهی از سکوت
ظالم را شکستن با قنوت
عاشورا یعنی حجت شرعی بر عمل
گفتن مرگ احلی من عسل
عاشورا دنیا پرستان را در لجن کرد
دنیای ظالم را زیر و زبر کرد
عاشورا یعنی نقاشی کردن با خون خویش
حکاکی کردن ذهن آیندگان با افعال خویش
عاشورا یعنی نابود کردن بدعت های بد
پاک کردن از عاشورا تحریف های بد
عاشورا یعنی اسلام بدون سازش
نترسیدن، پشت کردن به سازش
عاشورا یعنی صبر و تحمل کردن رنج راه
دادن شبه پیمبر و عباس و اصغردر راه
عاشورا یعنی احیای دین حق
زندگی کردن با کیفیت در راه حق
عاشور یعنی ایثارکردن و تسلیم خدا بودن
نترسیدن از مال و جان و آبرو دادن
عاشورا یعنی گذشت از تائب کرده اشتباه
بخشیدن حر پشیمان از گناه
عاشورا یعنی رسیدن به قرب خدا
بندگی کردن، شدن عبد صالح خدا
عاشورا یعنی قلب را رقیق کردن با گریه بر حسین
بردن قسوت از قلب با ریزش اشک بر حسین
عاشورا یعنی عبودیت، توحید صرف
گفتن با عمل، نه با زبان و حرف
عاشورا یعنی راضی بودن به قضای خدا
در میان خون گفتن حمد و سپاس خدا
عاشورا یعنی اصلاح دین
بابصیرت بودن با یقین
عاشورا یعنی منت خدا برخلق
کشته شدن با رقص عشق
عاشورا یعنی جان بهای بهشت
حفظ روح و روان و سرشت
عاشورا یعنی رفتن به معاد
شهادت دادن حق زنده باد
عاشورا یعنی اسلام بی سازش
شرمنده نبودن بهر سفارش

محمدی

http://sher-f3495.kowsarblog.ir/?p=278670&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 23 مهر 1395 09:48, توسط   , 520 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

السلام علیک ای بقیت شکوه
شما مرا می شناسی به نام ، و من از شما هیچ نمی دانم و حال با کمال گستاخی آمده ام تا به شما تسلیت بگویم
اقا چگونه روی تسلیت دارم وقتی که نمی دانم سرباز توام یا که سربار شما .
آقا مرا ببخش که از وظایفم سر باز میزنم . آقا مارا ببخش که در تبلیغ انچه شما امر کرده اید کم گذاشته ایم .
یا صاحب الزمان من و دوستانم را ببخش که شیطان قلوب محبانت را به بازی گرفته است تا از فیض علیم و فضیلت های بی شمار دعا کردن برای امر ظهور غافل بمانیم .
مولای من مرا به خاطر گستاخی ام ببخش به خاطر تمام کارهای نکرده ای که برای فرهنگ این مرز و بوم جزء وظایفم بوده است و نکرده ام و حالا به خاطر جوانان جاهلمان باید شرمنده باشیم .

ما هر وقت اراده کرده ایم برای خود و بچه های خردسالمان شربت گوارا و خنک مهیا بود
ما که فرزندان و برادر و عزیزانمان را جلوی چشمانمان شهید نکرده
و جلوی چشم کودکان سر نبریده اند که خاک آلود و خونین از شدت ضرب و شتم و آوارگی در بیابانها فریاد وامصیبتاه وامحمدا واعلی سر دهیم
آقا شما خود زیارت ناحیه فرموده ای تلفح وجوههم حر الهاجرات

مولای من در مقاتل خوانده ام
اسیران کربلا و زنان که بر اثر سرمای شدید در خرابه های بدون سقف از سرما می لرزیدند
و همچنان در حال گریه و ضجه بودند
و ناله ها سر می دادند و برخی از آنها با این داغ سنگین و فراق بردن ها جان سپردند .
آخ چه بگویم که دلت تاب ندارد به خدا با خبرم
می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب و بلایی
می دانم که هر بلایی که سرما می آید یه خاطر دوری دل از یاد شماست
ولی خوانده ام که امیرالمومنین به کمیل فرموده است (( هر روز نام خدا و لاحول و لا قوه الا بالله را بر زبان جاری ساز و بر خدا توکل کن و مارا یاد کن ما را به اسم نام ببر بر ما درود بفرست و به واسطه ما اهل بیت به خدا پناه ببر و بدین وسیله افات را از خود دور کنید .))

من و دوستانم به همین سخنان گهربار امید بسته ایم و همه اعمالمان را بهانه می کنیم تا یاد و دعا برای شما فراهم شود یا صاحب الزمان
به گمانم آخرین ناله های زینب کبری به سوی تو بود که با زبان حال می گفت ای زاده ی برادرم تا کی ؟
و با دستش پیراهن خون آلود برادر را به سینه ی داغ خود گذاشت
و شما شب عاشورا از شدت حزن و اندوه سر به سجده می گذارید و تا صبح امن یجیب سر میدهی
بیا که هر چیز را حد و اندازه ای است

می دانیم که ما مصیبت جانگداز شهیدان کربلا را به ویژه سید مظلومان حضرت اباعبدالله الحسین را درک نکرده ایم
و این ظهور شما را به تاخیر می اندازد

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
از آن روز که اربابم شود بیمار می ترسم
همه گویند الهی که این جمعه بیاید شاید
من از آن روز که عاشورا شود تکرار می ترسم

 ح.  تبرائی

http://blog21.kowsarblog.ir/?p=279270&more=1&c=1&tb=1&pb=1

  جمعه 16 مهر 1395 09:02, توسط   , 111 کلمات  
موضوعات: دست نوشته های طلاب, دلنوشته

رهگذر به سرعت باد می دوید؛ مدام به آسمان نگاه می کرد و زیر لب چیزهایی می گفت..

شکوفه سیب سرش را از لحاف برگها بیرون آورد

 قطرات باران را که روی گونه لطیفش جا خوش کرده بود آرام كنار زد،

به آسمان خیره شد و گفت: “فبأي آﻹ ربكما تكذبان”

رهگذر همچنان می دوید و غرولند می کرد..

زمین با تمام وسعتش، هدایای آسمان را در بر می گرفت و آرام آرام چهره اش از اشک شوق خیس می شد.

چشمانش را باز کرد، به آسمان خیره شد و گفت:

“فبأي آﻹ ربكما تكذبان”

…و رهگذر همچنان می دوید ” بی اعتنا به تمام آنچه برایش مسخر شده بود…! “

پیروزه

http://blog69.kowsarblog.ir/?p=272855&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1 ... 19 20 21 ...22 ... 24 ...26 ...27 28 29 ... 42

انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است، صادراتش نیز آنچنان خواهد بود، قلم هرزه و زهر آگین خواهد داشت. آیت الله حسن زاده آملی

کاربران آنلاین

  • متین
  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • طهماسبي
  • هم اندیشان
  • زفاک
  • نورفشان
  • بتول منصوریان
  • علی بن مهزیار
 
مداحی های محرم