« پیراهن های بی یوسف! | خداحافظ دنیا! » |
بچه بودم و داستانهایم را با “زیرگنبد کبود” آغاز میکردند و می کردم !
افسوس ! چرا کسی خبری از “زیر گنبد فیروزه ای” نداد؟
یکی بود یکی نبود. . . .
زیر گنبدی، فیروزه ای !
غیر از خدای مهربوووون . . .
چند تا شهید بی نشون . . .
یکی یکی ؛ رفته بودن . . .
یکی یکی ؛ خفته بودن . . .
یکی بود یکی نبود
یکی بود … ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا
یکی نبود … اموات غیر أحیاء و ما یشعرون
روشنک ،دختر لر
http://dokhtarelor.kowsarblog.ir/?p=289133&more=1&c=1&tb=1&pb=1
سلام روشنک جان … پاینده باشی همیشه…
از خودم به خودم… چه عیبی داره؟؟؟؟
فرم در حال بارگذاری ...